دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۳۹ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

خدایا , خطا از من است , میدانم
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نعبد "
اما به دیگران دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام
"
ایاک نستعین "
اما به دیگران تکیه کرده ام ...
اما تو رهایم نکن ... !!

 

 

شورکی
۳۰ آبان ۹۱ ، ۲۲:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
این متن رو از یه ایمیل دریافتی براتون گذاشتم  برا من خیلی تاثیر گذار بود

*من به مدرسه می‌رفتم تا درس بخوانم*
*
تو به مدرسه می‌رفتی چون به تو گفته بودند باید دکتر شوی*
*
او هم به مدرسه می‌رفت اما نمی‌دانست چرا*

شورکی
۲۸ آبان ۹۱ ، ۱۶:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
عجیب است که :
بعد از چند روز به دوستی

بعد از چند ماه به همکاری

بعد از چند سال به همسایه ای

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم . . .

 

شورکی
۲۷ آبان ۹۱ ، ۲۰:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
مرحوم قنبر هم بدیدار پسر شهیدش رفت.همیشه کنار گلزار شهدا نشسته بود وازم احوالپرسی میکرد.از دوستیش با بابام می گفت.یادمه اوایل که پدرم فوت کرده بود هر وقت می دیدمش باهام همدردی میکرد آخه با هم رفیق بودن باهم می رفتن نماز جمعه کنار هم قران می خوندن وهمراه هم بر می گشتن می گفت رفتن پدر خیلی تنهاش کرده.

خداحافظ حاجی

حاجی در دیدارت با مسلم (پسر شهیدت) از روزگار بعد از جبهه وجنگ چیزی نگو که بد جوری شرمندشون هستیم


شورکی
۲۷ آبان ۹۱ ، ۱۷:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بیایید در ماه محرم زنجیر نزنیم! اما زنجیر از پای آزاد مردی باز کنیم…
سینه نزنیم؛ اماسینه دردمندی را ازغم و آه پاک کنیم…
 اشکی نریزیم؛ اما اشک از چهره مظلومی پاک کنیم


آنوقت با افتخار بگوییم:“یاحسین

 

شورکی
۲۷ آبان ۹۱ ، ۱۷:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
برادری به تعداد نیست ، به وفاداری است
 
یوسف یازده برادر داشت وحسین ، تنها عباس (ع) را
 
با حسین از یا حسین یک نقطه کم دارد
 
ولی
 
یا حسین گفتن کجا و با حسین بودن کجا
 
ایام سوگواری تسلیت باد
 
التماس دعا
شورکی
۲۶ آبان ۹۱ ، ۱۶:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
19 سالش بود رفت جبهه
توی یکی از عملیات ها ترکش خورد به نخاعش
حالانزدیک به 27 ساله که روی تخت به این صورت خوابیده گاهی پهلو به پهلوش می کنند
دیروزدیگه نوشتن:
جانبازِ شـهیـد

با هر ایده و هر اعتقادی هستی یادت باشه اینا قابل احترامن
روحت شاد قهرمان واقعی

شورکی
۲۵ آبان ۹۱ ، ۲۳:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
خنده، شویندهٔ فکر‌ها و احساسات منفی‌ است..

خنده ، شفاست.

با خنده می‌‌توان معجزه کرد.

بخند دیگه ....
شورکی
۲۵ آبان ۹۱ ، ۲۳:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند :چه می کنی ؟
پاسخ داد :در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد
گفت :شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :هر آنچه از من بر می آمد !!!!
شورکی
۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۹:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شیـطان اندازه یک حبّـــه قند اســــت . . .

گاهی می افتـــد تـــوی فنجـــانِ دلِ مــــا . . .

حل مــی شود آرام آرام . . .

بی آنکـه اصلا ً ما بفهمیـم . . .

و روحمـان سـر می کشد آن را . . .

آن چای شیــریـن را . . .

شیـطان زهـرآگیــن ِدیــریــــن را . . .

آن وقـت او، خـون مـــی شـــود در خـــانه تن . . .

مـی چرخـد و مـــی گـردد و مـی مـانـد آنجـا . . .

او می شــــود مـن .

 

شورکی
۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۷:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر