امیدوارم که حالت خوب باشه از حال من اگه بپرسی ملالی نسیت جز دوری خودت.خیلی وقته سراغی ازت نیست کجایی؟حالا ما سرمون شلوغه و میریم سر کار آدما تو دگه چرا؟
از وقتی که پول و کار و رفیق و دوستای خش اومدن اینجا کم پیدا شدی؟قبلنا که گیر تو کارمون بود تا صدات مزدیم سریع کارمون راه میوفتید تازگیها دور میای .شاید بخاطر اینه که یوقتایی به خداهای دگه رو مزنیم دلخوری. رک و راست بگم یوقتایی کارم زودتر راه مندازن ولی بعدش توقع انتظار پشتشه.
یادش بخیر وقتی چیزی ازت مخواسم زودی خو مدادیم تازه جایزه شم اضافه مکردی آخ چقه دلم لک زده برای یکی گرفتارری چیزی صدات کنم بلند بلند بگم خدددددددددااااا اووخ تو هم بگی جااااااااانم
خدا دگه باید دنبال گرفتاریهام. یسری بیا اینجا هر چی باشه قبلا خونه خودت بوده حالا درسته پری جا برات نیست اما ... بی خیال
نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد
راسی پیش کسی نگی من برات نامه نوشتم و منت کشی کردم
گفتم: «لعنت بر شیطان»!
لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو
را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.
در ضمن این قدر مرا لعنت نکن!»
گفتم: «پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم؟»
در حالیکه دور می شد گفت: «من پیامبر نیستم جوان ...!
نوعی پیتزای یزدی است که از نظر خاصیت با خاویار برابری میکند و تقریبا هر هفته یکبار غذای هر یزدی است و اهل خانه پس از صرف آن با گفتن:(آخ بچه پوکیدم) از خدای خود تشکر میکند.و معمولا حواشی متفاوتی دارد.
:به عنوان مثال::
-راسی یخرگ بره ننا هم ببر بنده خدا نمتونه خونه درآد
زنگ عاروس هم بزن بیاد یکی کاسه کوفت کنه دوباره توقاش (توقع) مشه نشینه بگه هر چی دارن مکنن تو حلق بچه دختراشون و دوماتاشون
یکی کاسگ (کاسه کوچک) هم ببر بره عاروس فاطی ببر. مگفتن بنده خدا دگه هوش وبشر نید ماسن پوشکش کنن دیرو تو خودش ریده بوده
یخرگ ته قابلمه جا بذار شو پیر( پدر (PIAR سر کار بر مگرده بخوره
در حین مراسم شولی خوران خانگی حوادث جهانی زیادی بررسی می گردد مانند:
-دختر غلومسین همسیه اوسنه یا نه-
مصوموگ دختر حاج علی هم رفته کربلا -نفر بغلی :خاک تو سرش کنن خدا حافظی هم نکردن
-راسی زهرگ خالا جانی چچی براد آورده ؟
-ما خو شانس مادر شوهر م نداریم دیرو رفتم خونشون تارفم نکرد (وبا کمی آبغوره گرفتن)الهی دخترش هم بکشه اقدری من چرزوندن من خو راضی نمشم
-مگن بره دختر عمه سلطون خواستگار اومده. پ چرا هیچی نگفتن. بسکه سوراخی هسن ندیدی تا روز عقد ممد رضاشون هیشکه خبردار نشد. من خو نمرم یادت نید اونا هم عاروسی ما نیومدن....
..........
امروز که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم
زندگی چه می گوید؟
،جواب
را در اتاقم پیدا کردم
!!! سقف گفت
: اهداف بلند داشته باش
!!! پنجره
گفت : دنیا را بنگر
!!! ... ساعت
گفت : هر ثانیه با ارزش است
!!! آیینه
گفت : قبل از هر کاری به بازتاب آن بیندیش
!!! تقویم
گفت : به روز باش
!!! در گفت :
در راه هدف هایت سختی ها را هُل بده و کنار بزن
!!! زمین
گفت : با فروتنی نیایش کن
!!! و در آخر، تخت خواب گفت : ولش کن بابا بگیربخواب