
تو قسمت نظرات :"جملات خش ونا خش" خو گرت و خاک را انداختن.
اما من هنوز تو ارتباط اوو ورجی و شوتگ گلی و... با دین مذهب و کلا بحث این دوستان موندم.
ای کاش دوستان فقط مطلب نوشته شده رو نقد مکردن.دو سه روز دگه بگذره اینجا مشه حوزه علمیه والنسیا وحومه.مشکل اینجاست که تو این دوره زمونه همه مخوان دیگران رو تغییر بدن وبرای اینکارکه چه جنگها و بحثهای طولانی که نشده. من تو زندگی سعی می کنم اون کاری رو که درسته انجام بدم و خودم تغییر کنم .بقول معروف حریف خودون خو مشیم.
چقه گف تو دل این ملت بود ما خبر نداشتیم.
ولی در کل باعث افتخار منه که خوانندگانی با فهم شعور بالا و منطقی اینجا میان و مرن.
زمون ما یکی استخر مهر میبد بود که برا ما خیلی دور بود.یوختایی دو سه تا چرخ ور مداشتیم و دو ترکه مرفتیم .خیلی وختا هم تا اونجا مرفتیم و فقط تماشاچی بودیم خاطری که مایو نداشتیم و نمذاشتن واش شورتای خشت مالی بریم تو آوو.اقدری هم آدم تو اسخر بود که جا برا وایسدن بیشتر نبود .استخر آوو خو نبود استخر بچه و پیچگا بود
همیشه هم پول نداشتیم بناچار وختی اوو وجیری جلو خونه اون رد مشد فرصتو غنیمت مشمردیمو مرفتیم تو جوی اوو.
ولی آویارا اصن خوششون نمیومد و از فاصله دور مث بومیان آفریقا بیلشون رو پرتاب مکردن حرفای بی تربیتی مزدن.
شنامون هم که خلاص مشد همون کنارا صبر مکردیم تا خشک شیم بریم خونه وگرنه ...
آیا شما تو یک لیوان پچل اوو موخورید.اول باید لیوانو بشورید تا بشه توش آوو ریخت وخورد.یکی از علتهای نداشتن آرامش داشتن کینه و رنجش از دیگرانه.دل مثل یک لیوان ورنجشها مثل لکه و آلودگی های اونه.
قدم اول: تا متونی ببخش
-خودت برو من دستم بنده دارم ایمیلامو چک می کنم
-آخه خانم من ازسر کار اومدم خسته ام..
-مگه من خسته نیستم من زحمت نکشیدم ؟صبح زود (ساعت 10) که بلند شدم تا حالا همش استرس واضطراب .آخه هیچکدوم از مطلبام.....