امتحان

وقت امتحان تمام شد برگه ها بالا

ﺑﺮﮔﮥ ﻣﺠﺘﺒﯽ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ
ﺍﺷﮏ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺑﯿﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻮد
اﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺛﻠﺚ ﺍﻭﻝ
ﺳﻮﺍﻝ : ﯾﮏ ﻣﺜﺎﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺗﻬﯽ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺟﻮﺍﺏ : ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﺎست
ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺗﻌﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﺝ : ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﭘﯿﻨﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻻﻋﻼﺝ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﺎﺳﺖ
ﻣﻌﻠﻢ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺍﺷﮑﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ
ﺱ : ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ
ﺝ : ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﯾﻌﻨﯽ ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺍﻥ ﺍﺻﻼ ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﮐﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭ ﺗﻤﺠﯿﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺱ : ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺑﺨﺶ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﺝ : ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺭﺑﺨﺶ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻟﻪﺳﺎﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﻮﺕﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺱ : ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﭼﻪ ﺧﻄﯽ ﺍﺳﺖ ؟
ﺝ : ﺧﻂ ﻓﻘﺮ ، ﮐﻪ ﺗﻮﻟﺪ ﻟﯿﻼ ، ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺭﺍ ، ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪﻣﺮﮔﺶ ﻣﺘﺼﻞ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻤﯽ ﺧﯿﺲ ﺑﻮﺩ ﻭﻏﯿﺮ ﺧﻮﺍﻧﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺛﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺑﻮﺩ
ﻣﻌﻠﻢ ﺭﯾﺎﺿﯽ ، ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﺍﺩ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﮐﺮﺩ ، ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﺭﺟﯿﺒﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻟﺮﺯﺍﻧﺶ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ :ﺁﻗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ؟
ﮔﻔﺘﯿﺪ ﻣﺎ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ
ﻫﯿﭽﯽ

(متن بالا مال یکی دوستان فیسبوک بود)

عیب جویی

-این بنده خدا مگن ورشکست کرده راسه؟

-این بنده خدا زن حسنوگ نید چه وضعی داره گف وکارش تخه نمره؟

-راس مگن بچه ممدوگ دیرو تو میبد گرفتنوش خاطر تریاک و اینا؟

-دختر قاسموگ مگن خرابه گفوش تخه نمره

-این پسر فلانیوگ ایتو کوچه چکار داره صب تالا دو بار اومده رفته حتما خبریه

خیلی راحت به خودون اجازه مدیم که در مورد دیگران قضاوت کنیم و حرف دربیاریم و در کاراشون دخالت کنیم و نظر بدیم
در حالیکه زندگی شخصی خودون و رفتارهای شخصی خودون کم نداره مسایلی که باید راس رو هم شه و بهتره که تمرکزون رو بزاریم روی مشکلات شخصی و خانوادگی خودون.

چقه در مورد آدمایی که اصن شناختی نداریم گف مزنیم ؟

چقه یگ کلاغ چل کلاغ موکونیم؟

هی سر کوچه نشسیم و هر که رد شد پچل ترین مورد زندگی خصوصیش کشیدیم در و غیبتش کردیم؟

خدا وکیلی اگه شو که مشه کارای امروزون ور داریم تو کاغذ بنویسیم صادقانه چنتا کار تخه برو توش در میاد ؟

اگه فقط یگ شو لیست کارای همون روز رو نگا کنیم یخروگ بیشتر حواسون به کار خودون هد تا کسی دگه

بدون شرح1

پدیده

در خانه محقر بدنیا آمد مادرش در هنگام نان پختن یهو دردش گرفت و در مدبخ او را بدنیا آورد

از همان کودکی چشمهای خماری داشت

پدر که از پسر اول خیری ندیده بود همه امیدش به این دردانه بود

کم کم بزرگ شد و کلاسهای ابتدایی را بصورت جهشی در 11 سال خواند و بالاخره در تفکر نوع زندگی "بوقلمون مگاپود" و "چرا ان مرد با اسب آمد مگه خر چش بود" تحصیلات عالیه را به اتمام رساند

در دوران نوجوانی در میدان بزرگ بصورت سنتی و با دست خالی از عابران عکس می گرفت (که متاسفانه بعضی مواقع مورد سوءاستفاده قرار می گرفت)

از کرامات او می توان به موتورسواری با چشم بسته وراه رفتن بر روی ابرهای صورتی اشاره نمود

خیلیها او رابا ان صورت کشیده با مایکل جکسون اشتباه می گرفتند

به تازگی با یک مادام بندری ازدواج کرده که هنوز حاصلی نداشته

اکثر اوقات جلو دکان علیرضا قصاب کنار آبسرد کن در حالت خلسه و مدیتیشن می باشد

اخیرا شرکت ژاپنی یاماها از او شکایت وسپس خواهش والتماس کرده تا موتورش را یا تحویل داده و یا آتش بزند ولی نامبرده اکیدا خودداری کرده

آیا شما می دانید او کیست؟