دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۵۱ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت: پدر یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟
شورکی
۱۳ آذر ۹۱ ، ۱۶:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،
من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد.

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند، او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید: خدایا! اگر من باید همین حالا بروم پس لطفا نام فرشته ام را به من بگویید...

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را مادر صدا کنی

شورکی
۱۳ آذر ۹۱ ، ۰۳:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بیاد عزیزان رفته
-----------------------------------------

ببخش که گاهی بهانه ات را می گیرد
یادش میرود که رفته ای
دل است دیگر
کمی تو را می خواهد...

شورکی
۱۳ آذر ۹۱ ، ۰۳:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
امروز بدیدن مادر رفتم گفته بودن حالش خوب نیست.خوب هم نبود. کنارش نشستم روی زمین تو آشپزخونه داشت قرصاشو مخورد.

از حالش گفت که خوب نیست واز اینکه نتونسته بره مجلس ترحیم یکی از اقوام تازه در گذشته ناراحت.

می گفت "خیلی براش فاتحه خوندم."خاطرات خوبی از گذشته با اون نداشت ولی ازش راضی شده بود.

وقتی از خونه مادرم در اومدم تا آخر شورک رفتم و تو فکر بودم ونگران.بغض تو گلوم بودوگریم نمیومد.حال مادر اصلا خوب نیست.ناراحتی قلبی وقند وپیری.خدایا من موندم همین مادر درسته یکم افتاده شده ولی همه دنیایه منه

دوستان التماس دعا دارم

شورکی
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۲:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

ماهیان ازتلاطم دریا به خدا شکایت بردند

وقتی دریا آرام شد خود را اسیر تورصیادان یافتند،

تلاطم هاى زندگى حکمتى ازخداوند است

پس ازخدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریاى دوروبرمان!

آرامش برایتان آرزومندم

 

 
شورکی
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۲:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

زندگى کردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى افتد، مگر این که دست از رکاب زدن بردارد.

اوایل، خداوند را فقط یک ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه که همه عیب و ایرادهایم را ثبت می‌کند تا بعداً تک تک آنها را به‌رخم بکشد. به این ترتیب، خداوند مى خواست به من بفهماند که من لایق بهشت رفتن هستم یا سزاوار جهنم. او همیشه حضور داشت، ولى نه مثل یک خدا که مثل مأموران دولتى.

شورکی
۰۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
سلام چند روزیه یه قضیه ذهنم رو مشغول کرده .جایی کار مکنم که باید سفارش دهنده جنس باشم .چند وقت پیش یه نفر بهم پیشنهاد هدیه داد و منم یجورایی قبول کردم بعدش با خودم درگیر شدم که شاید درست نباشه داشتم دنبال تائید می گشتم که کارمو موجه کنم.

با راهنمام صحبت کردم و تائیدم نکرد اون گفت کاری نکنم که به کسی خسارت بخوره.دارم فکر می کنم با قبول یکبار هدیه باید خودمو بنده یه بنده خدا کنم .ازخدا خجالت می کشم.

خدا بهم گفت: فلانی من کی کارتو لنگ کردم؟ کجا کارت به مو رسید وپاره شد؟آیا روزی تو دست یکی مثل خودته یا من؟کی تو تلاش کردی ومن بهت ندادم ؟میخوای ولت کنم تا خودت بری دنبال روزیت تا ببینی میشه جای خدا نشست یا نه؟

خجالت کشیدم وسکوت کردم سکوووووووووووووووت

هر چی بیشتر ساکت شدم بیشتر شنیدم که:غصه نخور خودم هواتو دارم فقط بنده خودم باش

شورکی
۰۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

خداوندا

مرا وسیلهء صلحت قرار ده

تا هر کجا نفرت هست من عشق را بگسترانم


تا هر کجا زخمی هست من بخشش را برسانم

تا هرکجا نفاقی هست من وحدت را ارائه دهم

تا هر کجا خطایی هست من راستی را بیاورم
شورکی
۰۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
گفتم در دلم امید نیست، گفت: "هرگز از رحمتم نا امید نباش" (زمر 53)

گفتم احساس تنهایی می کنم، گفت: "از رگ گردن به تو نزدیکترم" ( قاف 16)
گفتم انگار مرا از یاد برده ای، گفت: "مرا یاد کن تا یادت کنم" (بقره 152)
گفتم در دلم شادی نیست، گفت: "باید به فضل و رحمتم شادمان شوی" (یونس 58)
گفتم تا کی باید صبر کنم؟ گفت: "همانا یاریم نزدیک است" (بقره 214)
"
و چه کسی از او راستگوتر؟" (نساء 87)

 


شورکی
۰۸ آذر ۹۱ ، ۰۱:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
صادق هدایت که از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران و البته روشنفکری برجسته بود، در کتاب بوف کور به نکاتی اشاره میکند که از دید او دردهای مشترک ما ساکنان کنونی ایران است ، خلاصه این نکات بشرح زیر است....

(از یک ایمیل در یافتی)


شورکی
۰۷ آذر ۹۱ ، ۲۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر