دعا
شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۲۳ ق.ظ
امروز بدیدن مادر رفتم گفته بودن حالش خوب نیست.خوب هم نبود. کنارش نشستم روی زمین تو آشپزخونه داشت قرصاشو مخورد.
از حالش گفت که خوب نیست واز اینکه نتونسته بره مجلس ترحیم یکی از اقوام تازه در گذشته ناراحت.
می گفت "خیلی براش فاتحه خوندم."خاطرات خوبی از گذشته با اون نداشت ولی ازش راضی شده بود.
وقتی از خونه مادرم در اومدم تا آخر شورک رفتم و تو فکر بودم ونگران.بغض تو گلوم بودوگریم نمیومد.حال مادر اصلا خوب نیست.ناراحتی قلبی وقند وپیری.خدایا من موندم همین مادر درسته یکم افتاده شده ولی همه دنیایه منه
دوستان التماس دعا دارم
۹۱/۰۹/۱۱
التماس دعا