دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

افطاری مسجد

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۷ ق.ظ

-آغا بفرمائید

-پسر جان بفرمائید

پسر:ممنون میل ندارم

اونم رد مشه وبه نماز گذارای بعدی تعارف میکند.کم کم همه آماده نماز دوم می شوند .سینی رو تو آبدارخونه مسجد مگذاره .بعد از نماز مانده افطازی ها به مردم تعارف میکنه تا مثل دیشو اضافه نیاد.

این حال هوای مسجد های الانه

دوباره سوار ماشین زمان مشیم وبر می گردیم به شورک سالها قبل -ماه رمضون -وسط تووستون

ساعت 6و نیم پسین گرمای تووسون.صدای ربنا واسامی خدا از بلندگوی مسجد بلند شده .مردم روزه دار کم کم بسمت مسجد حاج آغ متی راه میوفتن تا آخرین ساعات روزه داری رو تو مسجد باشن

منم دست وصورتم رو تر وتلیس مکنم که مثلا وضو گرفتم تا برم اون جلو ها جا بگیرم.هنوز مسجد پر نشده  ومن خوشحال از اینکه جایی که نشسم حتما کیک بهم مرسه.بالاخره صدای قاشق وقابلمه بلند مشه و صدای ملکوتی اذان حاجی گل حسین گوشها رو خون مندازه.

حاجی رضا با یکی سینی کیک مانند کسی که مشعل المپیک رو تو دست داره با غرور وارد مشه مره اون جلوها وسینی کیک یزدی مذاره پست منبر چوبی سبز و جلوش مشینه تا غارت نشه

حاجی شیخ میزا قاسم با قامتی سرشاراز شکسته نفسی و گردن کج از لای انبوه گرسنگان خودشو مرسونه جلو.

آدم بزرگا هر چی بیشتر مشن هی زور من مکنن و مگن: بچه برو پس رو بزار چارتا بزرگتر بیان جلو

نماز که شروع مشه خودمو حدودای در خلای مسجد مبینم .ولی بی خیال نماز اول که خلاص بشه کیک رو موخورمو فرار مکنم مرم. کی حالا اومده نماز بخونه

تشهد رکعت سوووووم م م م. و نفسها در سینه حبس .مثل دونده هایی که منتظر سوت آغاز مسابقه دومیدانی هسن.حاجی رضا شروع به دادن مکنه  و راس بچگا که مرسه یکی کیک نصفه مکنه و مندازه تو دومنشون.چه لحظه هیجان انگیزی سینی داره به اول صف ما مرسه.

oh my godشیخ میزا قاسم بلند مشه برا نماز دوم ومکبر با صدایی مثل بز :الااااا وووواکبر

حاجی رضا هم فورا بی خیال کیک دادن مشه وسینی با چنتا کیک مونده توسینی برمگرده پشت منبر ومن با دست خالی وشکم خالی تر  و ناامید از رحمت مسجد حاج آغ متی بسرعت نور مرم طرف مسجد حاجی میزهاشم

اونجا ممرضا یحیی در مسچد رو طقا نشسه با قدی بلند و پس گردنی های بسار تلخ جلو بچه ها رو گرفته تا تو مسجد نرن. کلا افراد زیر یک متر رو را نمداد.حدود 50تا بچه مشتاق عبادت سعی در داخل شدن که با یک کون چش فرار مکردن اونجا هم نون پنیر بوده که حبیب میزاحمدی پخش مکنه وخلاص مشه.این بود پایان یک روز دگه ماه رمضون .باس زودی مرفتم خونه وگرنه اونجا هم همچی خلاص مشد و من باس سفره خالی مجوئیدم.

من خاطره خوبی از عبادت و نماز تو مسجد ندارم.

هنوز نگاه تند سید افغانی بخاطر برداشتن یکی کیک اضافه رو خوب یادمه.چه خوبه محیط مسجدامون جوری باشه که بچه ها جذبش بشن


۹۲/۰۴/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۴)

دلم را لرزاندید با این خاطراتتان اما یادمان باشد الان دیگه بزرگ شدیم و ادعا میکنیم فهمیده شدیم مسجد نرفتنمون رو نزاریم به حساب اینکه من از بچگی خاطراتت بدی دارم بیاین دوباره باهم بریم مسجد تا این اتفاق ها دوباره تکرار نشه برای بچه های خودمون
چقه ناخشی تو!
یادمه یکره بچه گه بودم رفته بودم مسجد درخونمون زودی هم رفتم که تو صفای اول باشم اوروز بره خودم خیل مکردم مرد شدم ولی وسط نماز وقتی کیک دادند یکی ادم گنده ومعتبر تو جمعیت داد زد که اوی بچه حاجی.......دگه خو کیکد اسوندی وخین برو خوندون .بخدا چنون تو اغم خورد که دگه تا امروز از مسجد گریزونم.

پاسخ:
پاسخ: سلام
دز این مورد همدردیم

سلام.این مطلبی که نوشتی یک چیز رو میرسونه و اینه که "کار بد بده" و از ذهن انسان پاک نمیشه.حتی اگر بچه باشی.الان همون آدم ها به خیال خودشون که اینا بچه بودند یادشون رفته.ولی میبینید که کسی یادش نمیره.ولی مطمئن باش اونا فکر میکنند کارشون درسته و باید اینطوری بهشت رو خرید.بچه های الان به برکت پدر مادرهای فهمیده تر و عاقل تر چشم و دل سیری دارند.اینقدر تفریحات و شرایط بهتر وجود دارد که این پیر و پاتال ها براشون پت و مت هستند.
در مورد خوش صدایی این حضرات موذن پیر هم مطلبی بنویس که چه ها میکنند با اون صداشون در وقت نماز که جوانان را رم میدهند از مسجد و نماز...اگر جرات داری بهشون بگو پیرمرد بذار یک جوون خوش صداتر اذان بگه.طرفه العینی مرحوم ناکام قلمداد میشی.

سوال دیگه ای که میخوام بهش بپردازی اینه که چرا هرکس موتور تند میبره و یا بر اثر بی احتیاطی در تصادف و یا اعتیاد میمیره فورا تو اعلامیه اش خادم ابا عبدالله معرفی میشه با عکس گنبد و بارگاه.ابا عبدالله گفته موتور تند ببرید؟هرکس میمیره رسم شده میزنن خادم اباعبدالله بوده....واقعا بوده؟اگر بودن پس کجا بودن؟



پاسخ:
پاسخ: سلام صبح عزیز
در مورد موذن اگه صداش خوب باشه پیر و جوون فرق نمکنه.ولی بعضیا بعد مدتی که اذون مگن به این کار و اون مسجد احساس مالکیت پیدا مکنن .شاید بخاطر ثوابش

در مورد مرده ها هم بنظر من ماندگاری هر کسی به عقاید و حرفها وعملکردش هست .من که تو زندگیم هیچ کار مثبتی برای خلق خدا نکردم هیچ جایگاهی تو قلب مردم ندارم بنابراین بازماندگان برا اینکه منو بکنن تو دل مردم باید بنوعی به من اعتبار بدن مثل همونایی که گفتی
صبح عزیز اون قدیما بخاطر شرایط بد اقتصادی و مالی وسع مردم بیشتر از این نبود.بقول آغبابای من مگفت :مدبخ خالی گربه دیونه توش در میاد
ولی در کل برای نظراتت احترام خاصی قائلم

سلام آفرین بخدا راس مگی من خودم عینا دیدم وقتی که یکی دختربچه 3ـ4ساله میاد تومسجد زن یکسی کاشی نیش مکنه به بچه مگه چرا چادرسرش نید آخه بچه اومده ببینه نمازجماعت چطوره اونم باشوق ولی وقتی این بنده خدا نیش مکنه پیشش دگه رغبتی برانمازخوندن نداره ...یادم این بنده خدا رفته بودمکه همه دلشون خش بود.کاش بتونیم چنان خوب باشیم که وقتی مردیم همه بگن خدابیامرزدش چقه جاش خالیه نه اینکه دلشون خش باشه که نیسی تا بهشون گیربدی وکل کل کنی

پاسخ:
پاسخ: درسته که خاطرات گذشته شاید خنده دار باشه ولی هنوز هم با یادآوری بعضیاش دلم می گیره.کسی مقصر نبود زمونه وفرهنگ اون دوره باعث چنین رفتارایی مشد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی