بغض
شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۵ ب.ظ
امشب گلویم آنقدر بغض دارد
کـــــــــه
مجالی برای نفس کشیدن ندارم .
امشب نفس کشیدن را بی دلیل میدانم
کـــــــــه
مجالی برای نفس کشیدن ندارم .
امشب نفس کشیدن را بی دلیل میدانم
اصلا حوصله ام به نفس کشیدن هم نمیکشد
چه برسد به نوشتن مشتی سکوت...
یـک خـسـته بـغــض کـرده
طاقت این بغض قدیمی را ندارم...
چقدر دلم هوای تو را کرده ...
گلویم میسوزد...
بــرای فریــادی که هر گز از گلویــم رخــت بر نبــست ....
چه برسد به نوشتن مشتی سکوت...
یـک خـسـته بـغــض کـرده
طاقت این بغض قدیمی را ندارم...
چقدر دلم هوای تو را کرده ...
گلویم میسوزد...
بــرای فریــادی که هر گز از گلویــم رخــت بر نبــست ....
۹۱/۰۷/۰۸
خوبی ؟
وبلاگ بسیار زیبایی داری
واقعا گل کاشتی
امیدوارم همیشه موفق باشی
به من هم سر بزن
خدانگهدار
راستی اگر افتخار دادی وبلاگم رو با اسم زیر لینک کن و اطلاع بده تا با افتخار لینکت کنم
مرسی
نام :
باد به هر کجا بخواهد میوزد
آدرس:
www.vargo.blogfa.com