دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

رمضون وتلوزیون

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۳ ب.ظ
همین که افطار مکنیم میوفتیم یکناری ودنده مشیم. اولین کاری که مکنیم اینه که کنترل تلوزیون ورداریم از کانال یک بریم تا آخر و شروع کنیم سریالای اونو ببینم.

چشون رو ور نمداریم تا خلاص شه مگه یکی پیام تبلیغاتی بزاره اونم اختصاص داره برا مسترا رفتن.

تو این مدت نه حرفی ونه حدیثی شاید اون وسطا اظهار نظری در مورد بازیگر سریال یا سوال در مورد اینکه "موخی در بریم یا نه؟"یا "سحری چچی بخوریم؟"

یادش بخیر اوروزا بعد افطار مرفتیم خونه ننا یا دایی مرضا یا یکسی دگه میومد خونهووون. باهم گف مزدیم چقه خش بود.تخمه و هندونه یا فقط چایی خالی وسط بود و صحبت کردن در مورد زندگی

تلوزیون مث الان حرفی برای گفتن نداشت(الان زرق وبرق داره و تلوزیونا رنگی شده) وما حرفای زیادی برای گفتن داشتیم.

حال و احساس روزمون رو برا هم مگفتیم. بچا مرفتیم در تو کوچه یا رو خونه بازی وپیر مادرا پای هم دگه نشسه بودن

فکر مکنم گرفتاری امروز ما اینه که خیلی کم واش هم گف مزنیم .تو زندگی ها که دقت مکنی مبینی خیلی از خونوادا توی روز اصن همصحبت  نمشن.

صفا وصمیمت قدیم بخاطر نبودن بعضی امکانات حالا بود .تلوزیون -موبایل-ماهواره-کامپیوتر همه اینا خشه ولی دارن مشن عضوی از خونواداهون.

شما تصور کن امرو سریال بعد افطار نبینی.یا فیلم "خرم سلطان" دورشه یا اینترنتت قضا شه.خیال مکنی گمشده ای داری.

آرامش اون روزا بخاطر این چیزا بود.حالم هم مخوره از این تبلیغات و سریالای آووگوشتی

از امرو سعی کنیم نیم نگاهی بندازیم دور وبرون و اونایی که محتاج شنیده شدن هسن رو ببینیم

ننه -آغبابا-بچگا -همسر(اگه داری) بابا -مادر وخیلیایی که اطراف ما بخاطر نداشتن هم صحبت دارن افسردگی مگیرن.

امشو امتحان کن.

دور و بریای ما دلوشون پر از درد دل وگلایه خاطره هد.

نمدونی وقتی مشینی پای گف یک نفر و به حرفاش گوش مدی انگار یکی چادیشو پول جلوشون ور کشیدی.بخدا


۹۲/۰۴/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۴)

چند وقت پیش اینترنت قطع بود و موبایلم هم شارژ نداشت پیام بفرستم رفتم اتاق بغلی پیش دو تا غریبه به نامهای پدر و مادر نشستم و حرف زدیم.به نظر آدم های بدی نمیان

پاسخ:
پاسخ: سلام
کار خوبی کردی جوون .اینجا هم میای سلام یادت نره.
ولی جدای از شوخی یروز میاد که آرزو مکنی زمان به عقب برگرده و تو بری کنار مادرت بشینی یکی چایی بخوری.
من وقتی این قضیه رو فهمیدم که بابام چند سال بود که کنارم نبود.
دلم بدجوری هوای پس گردنیاشو کرده

دلنوشته های یک شورکی هر روز بهتر از دیروز
خداوکیلی جزو معدود دفعاتی بود که مطلب به وبلاگ رو خوندم و واقعا روم تاثیر هشت.شورکی جان معلومه از ته دل نوشتی
سعی مکنم از امشو یه کمگی فرق بکنم...خداکنه بتونم

پاسخ:
پاسخ:
سلام
قیشو قوم نکن ایرو.
خجالتم نده
سلام ممنونم از حضورتون.
مطالب رو سر کلاس درس بهمون یاد دادن از کتاب نمی نویسم.
ادامه نظریه گلاسر رو ک بنویسم در مورد زندگی زناشوئی چیزهایی گفته ولی اگه قانع نشدین باید کتابی رو در این رابطه پیدا کنم وخلاصشو بنویسم ولی شاید کمی وقت ببره.
ممنونم از این که وقت گذاشتین و خوندین.
سلام جانا سخن از زبان ما می گویی...
خیلی مطلبتون خوب بود هم طنز داشت هم حقیقت تلخ...
کاشکی بشه همه حالا نه بعد افطار همیشه به حرف همدم و کسی ک داره باهاشون زندگی مکنه گوش بدن به پدر و مادراشون سر بزنن صله رحم بجا بیارن و ....
ممنونم از مطلب خوبتون و اما! نظرتون رو توی وبلاگم ندیدم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی