دلنوشته های یک شورکی

اول دفتر کانکشن

دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

کلمات کلیدی

قدیم

موبایل

فضای مجازی

رنجش

پسر شجاع

مویابل

همسیه

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

پیوندها

سرویس

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ
خوش بحال بچگای حالایی که وختی موخان برن مدرسه سرویس خش دارن میاد تا دم در خونه ورشون مداره مبره تا دم مردسه یا کودکسان.

زمون ما خو صب واش تیپا مرفتیم و واش تس برمگشتیم

۹۲/۰۹/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۳)

۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۷:۱۸ پروانه
شوهرنازه ننش غازه شوهر طلا ننش بلا
شوهر به به ننش اه اه
شاعر:عروسان قرن 21
۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۵:۲۳ عباسگ همسیا
هرچی مخوام هیچی نگم توهم هیچی نمگی،تو یادت نید اوروز من جلو بودم داشتم دسو فرمون راننده مدادم .دو ته بچگای گندای شما هم اون عقب دارند هل مدن.سه تی بچگای مند اسمال هم دارن ادم وار هل مدن،توی اسکول هم رفتی توی ماشین وداری به خیال خودت هل متفونی!منو بگو که خیل مکردم تو همچی از اوروزا یادته!دگه ایمانم بهت کم شد.
پاسخ:
پاسخ: عباسا وخین برو قرصات بوخور هنوزم مث اوروزا فرق بین بالا وپائین نمذاری.
واش این حافظت خوبه را خونه گم نموکونی
۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۲:۳۷ یک شورکی از قم
تازه تو راه برگشت از مدرسه باس نون مگرفتیم و مرفتیم خونه ،اگرم یادون مرفت از ناهار خبری نبود.
واقعا خوش به حال بچگای حالا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم