معجزه گودزیلا
چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۱۵ ق.ظ
جملگی بدو نزدیک شدند و شیخ بادی در گلو انداخت و فرمود :ای جوان ژولیده کیستی ؟
جوان سرش را به آرامی بلند کرد و گفت:نامم ابول و کنیه ام گودزیلا
شیخ پرسید :اینجا چه می کنی؟
-مشغول سیر در آسمانها و ابرهایم
-ای گستاخ همانا این کار فقط روش بزرگان است نه کار جلبکی چون تو
گودزیلا به آرامی برخواست و فرمود : خواهی تو هم اکنون در این سفر آسمانی بامن همراه شوی؟
شیخ با تعجب فرمود چگونه؟
پس بی درنگ ابول یک نخ سیگاری را آتش زد و در کام شیخ گذاشت و گفت :تنفسو و شیخ را پس از اندک زمانی حالتی پدیدار گشت که سوار بر چوب بر گرد میدان بزرگ شورک همی دوید .
مریدان شیخ چون این صحنه بدیدند جملگی به کمالات گوزیلا معترف شده خشتکها دریدند و در بیابانهای شورک متواری شدند.
۹۲/۰۸/۰۸
بابا تو دیگه کی هسی