دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

هندونه

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ
هندونه مزاره تو خورجین و حرکت.دم دلیزه سرپایی در میاره صدا بچگا مزنه هیشکه جواب نمده .تو که مره زنش داره تلف چایی بره چوریگا مریزه. دو تاشون جلو تلوزیون دمر اوفتیدن دارن کارتن مبینن.دختر بزرگی هم داره غالی مبافه

هندونه رو مذاره وسط اتاق و از تو آشپزخونه کارد وسینی و چنتا قاشق میاره .همه مریزن دورش و وش وش مزنن.

تو او نموقع احساس خدا بودن داره که به بنده هاش روزی مده .هندونه رو از وسط نصف مکنه و تازه یادش میاد نماز نخونده بلند مشه وضو مگیره و وایمسه به نماز .

تو نماز موقع خم و راست شدن مشه درد و تو چهرش دید .توی قنوت نماز وقتی نگاش کف دسش میوفته گذر زمان رو توش مبینه. هشتا پینه گنده و تا دلت  بخواد زخم.

سلام نماز که مده همه جا دوباره آروم شده .هوس هندونه کرده وقتی مشینه بچا تا تونسن قاشق کش کردن

 

چیزی نمگه چون کسی نید گوش بده .یکی قاشق دهنی ور مداره کل هندونه رو متراشه و مخوره .به خودش مگه این سفیدیا خیلی خاصیت داره .

بیچاره مادر خونواده از رو صفه داره مبینه و اشکاشو با گوشه چاقد پاک مکنه

بیاد همه پدرایی که رفتن

و پدارایی که هسن ولی ما فقط از اونا خاطره های بد تو ذهنمونه .

هر چند خیلی دور شده ولی:

 بابا دوست دارم


۹۲/۰۴/۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۱)

سلام
خدا رحمت کنه بابا رو ..روحش شادباد
با اجازه اینم رفت تو اندیشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی