دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

گمشده پیدا شده

دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۶ ب.ظ
تو یه صبح زیبای بهاری موبایل پدر زنگ میزنه

-         الو منزل آقای محمدی

-         بله

-         ببخشید می خواستم به اطلاعتون برسونم که پسرتون پیدا شده لطف کنید برای تحویل گرفتنش تشریف بیارین پاسگاه محل

10 دقیقه بعد پدر سراسیمه وارد پاسگاه می شود و در حالی که اشک می ریزد پسرش را در آغوش میگیرد

پدر:پسرم تو این چند روز خدا می دونه چی به دلم گذشت

پسر:بابایی خیلی دلم براتون تنگ شده بود

بعد از تشکر زیاد از مسولین پدر وپسر  بیرون می رن جایی که مادر خانواده منتظره

مادر با دیدن بچه از ماشین بیرون میاد و با گریه

مادر:عزیزم کجا بودی دیگه نمی ذارم تنها بیرون بری.دیگه تا هروقت خواستی می تونی با کامپیوتر بازی کنی

پسر:مامان منم قول میدم دیگه غذامو تا اخر بخورم

و اما همین ماجرا اگه حدود 20 سال پیش تو شورک  اتفاق می افتاد

 

تو یه پسین گرت وخاکی پائیزی تلفن خونه زنگ موخوره

ژاندارمری: الو منزل عباسگ همسیا

پییر:مرتکه قرمساخ چرا مزاحم مشی .مگه خودت پسر بزرگ نداری

اونور گوشی صدای شترررق و گریه -کره خرنگفتم اسم خودت چچیه اسم پپپرت کیه؟

من:رمضون علی

دوباره صدای تلفن

پاسگاه:الو منزل رمضون

پییر:بله بفرمید

پاسگاه:زودی وخیزید بیاد ژاندارمری بچتون پیدا شده

بعد از یکساعت و نیم صدای موتور جعبه دنده ای  فضای پاسگاه رو پر مکنه.استوار از پشت شیشه مبینه که از تو دودای موتور روغن سوز یکی داره میاد طرف اتاق

پدر وارد اتاق مشه و

پییر:سلام جناب. آغا دستون درد نکنه این بچه ما کجه؟

استوار با دست منو نشون مده

پدر بطرفم میاد  و من که چن روز بود در چنگال آدم رباها گرفتار بودم بطرفش می دوم تا بغلم کنه .به یک متری هم که میرسیم بوی بابا می خوره به دماغم و

در یک لحظه چشام آبی مشه

پییر:کتی سگگ پدر سگ تا حالا کجا بودی (تس پس کله) نگفتم برو نون بسون زودی پس آ (تیپا ) مرتکه خر تووسون همش باس بیام پاسگاه دنبالت  و ..

رئیس ژاندار مری: رای اینکه دگه اینکارا نکنه گفتمش تا شما سر برسید محوطه پاسگاه جارو کنه و یکی ماشین آجر هم بیاره تو

پییر:خوب کاری کردی جناب .

ودوباره یکی تکه شلنگ که روحیاط اوفتیده ور مداره دو سه تا مزنه رو کونم.

خوشحال از آزادی ترک موتور مشینم و مرسم خونه .مادر با چشای اشکبار منتظرمه .موتور که در خونه ترمز مکنه پس یقم مگیره و مکشدم پائین و چادر گلگلی شو نیش مگیره و همینطوری که مش تو گردم مزنه

مادرمهربون:الهی داغت ببینم مادر (دوتا پیک کتفم مگیره) جونممرگ شی الهی که اقه مجوشونیم.نگبت شوم دیشو تا حالا خو نرفتم .الهی خبرت بیارن

مراسم استقبال خلاص شده و

پییر:برو کله مرگد بزار صبح باس بری همره اسا نجف سر کار.پیشش گفتم تا شو نگرد داره تا دگه ربوده نشی

چند روز بعد نامه ای از آدم رباها بدستم مرسه

بنام آنکه عشق آفرید.

 عباسا اگه مدونسیم بره این کارا سرت بیارن خدا وکیلی نمدزدیمت وهمون جا کلت مکندیم هزار تومن هم مذاشتیم رو جنازت بره کمک خونوادت.ما چه مدونسیم پییر شما نون خوردن نداره بنده خدا.

والسلام

نمک در نمک دان شوری ندارد

با تشکر

 آدم رباها

اونروز کنار آخره داشتم سیمان خش مکردم و غرق در متن نامه عزیزان دزد. و اشک شوق مریختم .نمدونم چرا اشکام داشت صورتم مسوزوند.چش واکردم دیدم آخره سر رفته و اسا نجف واش کمچه سیمانی زده تو کپم

-کره خر پددسسگ سیمان کیلویی یک تومن داره مدی سر زمین

اون روز اسا نذاشت سر کار ناشتایی بخورم ومن از ضعف بعد کار تا خونه سینه خیز رفتم

 

 

 

 

۹۲/۰۴/۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۱۷)

سلام خداییش وب خیل باحالی داری کلی کیف کردم
اگه قابل دونستی به وبم سربزن وبرام نظربزار
نویسنده باید 34.35 سالش باشه من میشناسمش .اگه راست میگی ازادی بیانه ثبتش کن وبه حقوق خواننده احترام بذار


گفتم نظر بزارم که 2باره رو 13 وایستاده و نحسی 13 این وبلاگ خشو نگیره
شوخی کردم درباره نحسی 13
همه اعداد مثه هم هستند و نحس وجود نداره
اگر 13 نحس بود امام اول ما شیعیان در تاریخ 13 رجب متولد نمیشد که ما براش جشن بگیریم و تعطیل رسمی باشه
پس بیاید با هم و با فرهنگ سازی دست از این خرافات برداریم
سلام. تاجایی که یادم میاد نه از شما پولی گرفتم نه قراردادی بستیم که توش قید بشه تواین مناظره نباید حرف از مذهب بشه نظرات شما برام محترم بوده وهست ومتقابلا همین توقع رودارم به قول خودت داریم بحث میکنیم بحث هم به درازا بکشه ممکنه ازهر جایی سردر بیاره منم تو بحث از اعتقاداتم گفتم.اگه اشتباه نکنم تو نظرای قبلیتون شما اول شروع به صحبت از ادمای به ظاهر مذهبی و کربلا مکه و... کردید. بعد هم تنها عیب نوشتن اینه که ممکنه سوتفاهم زیاد پیش بیادصحبت از شیعه ومرتد شد منظور شخص شخیص شما نبود اصلا. که به خودتون گرفتید یه بحث کلی . تااونجایی که سواد من میگه اکثر برنامه های دین راهکار پیشگیرانه داده اگه یه عده ای معتادند یا تجمل گرا به خاطر اینه که از اول یه سری برنامه های دین رو تو زندگیشون اجرا نکردند.اصلا همنباید دین رو تو عمل مردم جستجو کرد چون عده ای ممکنه دلشون بخواد از دین فقط چیزایی رو عمل کنند که ظاهرا به نفع خودشونه عیب از ماست نه دین .برنامه های دین همون چیزایی که تو قران وحدیث هست .که تو این عصر اطلاعات هیچ بهانه ای برا ندونستن یا مطلع نبودن ازشون نیست. حرف برا گفتن زیاده اما مجال کمه.نمیخواستم اینقد بحثو دینیش کنم ولی خوب خودت پرسیدی . این اقای دلنوشته فکر کنم افطار وسحرشو پشت مونیتور می خوره تا مناظرمون به جایی برسه که فکر نکنم به جایی برسه چون ابمون تو یه جوب نمیره .فکر کنم زین پس باید یه منشی بگیره برا ثبت نظرات .به هرحال اقایا خانم صبح امیدوارم مثل اسمت به روشنی ونشاط صبحگاهان باشی..
ای شورکی :.... وشعر جالبی سر هم کردی .رویهم رفته خوب تونستی فرق بچه های الان وقدیم رو به قلم بیاری .دوستی داشتم که میگفت :وقتی بچه بودیم مادر خانواده هر چه گوشت داخل قابلمه را جدا میکشیده برای پدر ؛با این توجیه که چون اوپدر است ونان اور خانواده پس گوشتهای ابگوشت حق بابست !ومیگفت :الان که بزرگ شدم وخودم شدم نان اور خانواده .باز مادر خانواده گوشتهای قابلمه را جدا برای بچه ها میکشد با این توجیه که :بچه ها در سن رشد هستند وباید غذای مغذی بخورند.
این حکایت دوست ما واقعیتی است از فضای کنونی وگذشته جامعه .در کل دهه 50وشصتیها نسلهای سوخته این جامعه هستند .در زمان کودکی ما پدر سالاری رسم بوده وما بچه ها به حساب نمیامدیم وحالاکه پدر شدیم فرزند سالاری وزن سالاری رسم شده وما پدران به حساب نمیاییم.

پاسخ:
پاسخ: سلام .ممنون از لطفت.امیدوارم امشو یکی تکه گوشت بهت برسه اونم از نوع خوباش
حرف های قشنگ من حقیقت رو انکار میکنه؟؟؟حقیقت اینه که ما شیعه و مسلمونیم؟؟؟شما از کجا فهمیدی من شیعه و مسلمونم؟شاید نیستم.شما چرا پای مذهب رو تو بحث باز میکنی؟؟؟؟؟؟مگر بحث ما در مورد مذهب افراد بود؟حاشیه روی اونم با کمک مذهب و شیعه.؟حالا فرض کن من مرتدم.شما بحث رو ادامه بده و از موضوع خارج نشو.من نمی فهمم بحث ما چه ربطی به حرام و حلال خدا داره؟تو دینمون برا همه کارها و مشکلات برنامه داریم؟لطف کنید از دینتون بخواید آدم های معتاد تو همین شهیدیه و میبد رو دوا درمون کنه و برنامه بده.برنامه اخلاقی داره لطف کنید زنان و مردها رو از درد تجمل گرایی و چشم و هم چشمی نجات بده.دین هیچوقت و هیج کجا راهگشا نبوده و نخواهد بود.شما هنوز نمی فهمید مشکلات ما و بلاهای ما همین طرز فکر شماها که بله ما مسلمان و شیعه هستیم(اما بدون عمل) بوجود میاره...؟شما الان تو مردم دین می بینید؟؟؟؟.تو محله شما کجای شورک هست.دین بیشتره ما هم بیایم اونجا.
به هر حال تو پست قبلی از بحث خارج شدی زدی به کولی بازی و پای مذهب رو وسط کشیدی...وقتی داری با یکی بحث میکنی نباید از بحث خارج بشی و بیراهه بزنی شاید هر دوی ما در اشتباهیم و این اشتباه به ناحق به پای دین و مذهب نوشته میشه پس خدا و پیغمبر و دین و مذهب رو قاطی بحث نکن....بگذریم..//

شورکی جان افطار کردی الان خدا رو رنگی میبینی .صبح تا حالا سیاه و سفید بود ؟تخمین میزنم سن تو بین 38 تا 45 سال باشه..

پاسخ:
پاسخ:
سلام .صبح عزیز همه نظراتت رو خوندم وحال کردم.این بیتا بدجور دست وپات پیچیده
ولی در کل خودش مناظره جالبی بود.
می بینم که رفتی تو کار غیبگویی.
در ضمن رنگ خدا برای من همیشه آبیه.رنگ آرامش وصلح
به نظرمن نظرهمه ی افرادمهمه وبجا ولی من ازدلنوشته شما مخوام تو زندگی خودم استفاده کنم...
بازهم مثل همیشه عالی بود

پاسخ:
پاسخ:
مرسی از لطفت.باز هم سر ما بیا
عجب چه خبره اینجاب منم سر بزنید
شما دارید با حرفای قشنگتون حقیقت رو انکار میکنید.حقیقت اینه ما مسلمونیم از نوع شیعه اینو نمیشه منکرش شد مگر اینکه خدای نکرده مرتد بشیم بالاتر از اینکه نیست .من اعتقادم اینه یه بچه مسلمون ببینه حلال وحرام خدا چیه .خدا نه مردم .اونا رو توزندگی پیاده کنه هیچ کدوم ازاین مشکلا پیش نمیاد.خدا اونا روواجب یا حروم کرده اما خوب حق انتخاب با خودمونه خداروشکر تو دینمون برا همه کارا ومشکلات برنامه داریم برنامش هم خدا نوشته که حکمت همشو خوب میدونه .اگه قبول داری تغییروبایداز خودمون شروع کنیم خوبه شروع کن البته تا چی منظورت از تغییر باشه.اما اینو بقبول اینقدر جا برا تغییر خودمون هست که دیگه مجال تغییر دیگران نیست.قبول دارم یه وقتایی تحمل دخالتا وسرزنشای دیگران خیلی سخته امااینوهم قبول دارم :ازماست که برماست.
دریچه مثبت و منفی چیه تعریفش؟هدف از حرف ها هم این نیست که بگیم گذشته رو باید برگردوند.غر زدن و شکایت هم نیست.داریم بحث میکنیم.چرا اتفاقا ما میتونیم همه چیز و همه شرایط رو تغییر بدیم.از خودمون هم باید شروع کنیم.بنده دلم هم از کسی پر نیست دوست عزیز.داریم بحث میکنیم ...فقط همین...

در ضمن فرمودین هرکس بهشت و جهنم خودشو داره و نباید کاری به مومنای دیگه داشته باشیم؟خدا خودتو بیامرزه .حرفت حسابیه.پس اگر فردا روزی جرات پیدا کردی روزه نشی ببین همین پدر مادرهای نون حلال بیار قدیمی چطور نفرینت میکنن و ملحد خطابت میکنند.مشکل اینه که نمیذارن هرکس بهشت و جهنم خودشو داشته باشه.دخالت نسل قدیم تو نسل جدید اینقدر زیاده که هی باید غر بزنی و شکایت کنی ازشون...فکر میکنی اجازه میدن انگشت اشاره به سمت خودت باشه؟؟مشکل ما با این نسل مورد بحث اینه که ما کاری به کارشون نداریم اونا با ما کار دارن
از فردا روزه نشو .نماز هم نخون(مثلا) بگو هرکس بهشت و جهنم خودشو داره.اونوقت عکس العمل ها رو ببین...همین آدم هایی که میگی نباید روشون زوم کرد چنان روت زوم میکنن که باید شهر رو ترک کنی و بری.دست از سر نسل جدید بردارند ما همیشه ارادتمندشون هم هستیم بشرطی که واقعا دست بردارند.
شما چرا قضایا رو از دریچه منفی میبینی؟ رد نمیکنم اما میگم حالا که گذشته ونمیتوان زمانو به عقب برگردوند واون قدیمیا رو تربیت کرد.چرا دست رو دست بذاریم وهی غر بزنیم وشکایت کنیم از همه اون عواملی که باعث وبانی شرایط اکنون ما هستند؟!چون نتیجه ای جز اعصاب خوردی نداره .ما نمیتونیم هیچ کس وهیچ شرایطی رو تغییر بدیم جز خودمون .یه جمله حکیمانه خوندم :3چیزروهیچ وقت ادم نمیتونه انتخاب کنه :محل تولدش پدرومادرش و قیافه ظاهری .من هم خونواده های زیادی دیدم که با وجود8.9تا بچه به خاطر تربیت درست ولقمه حلال همشون به جایی رسیدن وکاره ای شدند .چشم ها راباید شست جور دیگر باید دید. بعضی حرفاتون در مورد سیاست واقتصاد قبول دارم ما به عنوان یه شهروندعادی چه کار ازدستمون برمیاد غیراز گله وشکایت اگه حرفمون جایی شنیده میشه باید بگیم واعتراض کنیم اما بقیش دست خودمون ودید گاهمون به زندگیه .شما دلتون ازدست ادمای به ظاهر مسلمون پره قبول .نتیجش هم اینه ادم با زوم کردن رو همچین کسایی اعتقاد وباور ش به خدا واطاعت از فرمانش کم میشه . ما باید ببینیم خدا وپیغمبر چیو حلال وحرام کردند چه کار به اعمال مومنا داریم هرکی بهشت وجهنم خودشو داره.همیشه انگشت اشارمون به سمت خودمون باشه نه دیگری..
ادامه....

سواد و عقل دو چیز متفاوته.انسان بیسواد میتونه عقل داشته باشد.انسان بی عقل با سواد هم زیاد داریم.نباید گفت چون سواد نداشتند بی عقل بودند.مگر آدم بیسواد باید به خرافه دلخوش کنه.مثلا اگر کسی خدا رو قبول نداره میتونه شیطان رو هم قبول نداشته باشه....دلیل نمیشه شما از کمبود یک چیز به چیز دیگر پناه ببری.

در ضمن نسل امروزی بسیار هم خوب دارن بار میان.اگر کمی سیاست این افراد قدیمی و پوسیده مغز بذاره این نسل شکوفاتر بار میان.نان حرام هم اگر سر سفره میره از همین نسل قدیم هست که بعلت تربیت غلط پدر مادراشون اخلاق رو فدای خرافات دینی میکنند و نمیدونن اگر دیندار هستید باید همه چیزتون دینداری باشه.نه اینکه تو گروونی جنس احتکار کنید تا اون جوونی که برای زن و بچه اش(نسل امروز) زحمت میکشه مجبور بشه دست به کارهای دیگه بزنه.اکثر محتکرین مواد غذایی امروزه که باعث گروونی هم هستند قول میدم پنجاه سال به بالا سن دارند(تو همین میبد و شورک) و قدیمی هستند.همین ها نماز و روزه و عزاداریشون سر وقته .ولی اگر قرار باشه به تازه عروسی یا تازه دامادی کمکی مالی کنند.ترجیح میدن ثبت نام کربلا و مکه کنند.این همون نون حلالیه که بیتا میگه قدیمی ها در میآوردند میدادند بچه هاشون.کدوم نون حلال؟؟ اگر میتونستند از همدیگر میدوزدیدند.اگر حلال بوده نونشون چرا تو اوج جوونی تهران و اصفهان تو کاباره و شهر نو دنبال کارهای مقدس بودند؟؟؟؟تعدادشونم کم نبوده.زیاد بودن نان حلال خورها.

فقط تنها چیزی که حقیقت داره اینه که زحمت دنیا رو خیلی کشیدند که اگر به جای بازوهاشون عقلشون کار می افتاد به نفعشون بود.

در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست
ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار

اگر حال داشتم ادامه میدم

سلام.خطاب به بیتا:

ببینید اگر قدیم ها بر اثر فقر به بچه هاشون فشار میآوردند باید پرسید این فقر رو کی بوجود آورده؟ 70 درصد مواقع فقر توسط خود شخص بوجود میاد.فقر=نداشتن پول نیست.فقر همه چیزه.حتی اینکه نفهمی به اندازه وسع باید فرزند داشت.از قدیمی ها تو میبد بپرس چرا اینقدر بچه داشتین.میگن کار خدا بوده.من میخوام بدونم واقعا کار خدا بوده.پس ما همه فرزندان خداییم؟جدا میگم من شنیدن ازشون میگن کار خدا بوده.ببین دوست عزیز فرزند داشتن خوبه ولی باید از عهده مخارج هم برآمد.بیتا میگه قدیما فقر بوده به خاطر بچه زیاد...... ولی من میگم بچه زیاد داشتن که فقر گریبانشون رو گرفته.بیا تو همین میبد آدم فقیر و پیر هم نشون بدم که بدلیل فرزند کمتر امکان تحصیل فرزندانشون رو فراهم کردند و الان از زندگیشون خوشحالند.تعدادشونم کم نیست.حتی تو همین شورک

من که گفتم ظلم کردند در حق فرزندانشون .نه اون ظلمی که شما تو ذهنتونه.منظور کوتاهی در انجام وظیفه محوله بوده.قدیم ها این فکر تو سرشون بوده.میگفتند ما سختی کشیدیدم پس بچه هامونم باید بکشند.این طرز تفکر میدونید چقدر خطرناکه؟شما همین امروز اگر 3 تا بچه داشته باشید مطمئن باشید نسبت به دیگران در طبقه فقیر تر قرار میگیرید.اونم با گرونی امروز و خرج و مخارج زیاد.اولاد زیاد داشتن برای کسی هست که بتونه بچه هاشوجمع و جور کنه وگرنه گربه و موش هم تو زاد و ولد دارای اولاد زیاد هستند ولی همین گربه بچه اش رو به دندون میکشه و واقعا از دل و جون حفظش میکنه.بهتر از پدر مادر و اجداد ما.مطمئننا بهشت بر اونا واجب تره

ادامه...
بله تو زوج های جوان الان هم شاید باشه ولی تو اون سنی ک گفتم بیشتره.بله دیگه این تعصبات و سخت گیری ها اخرش کار دستمون میده..
سلام خدائیش قدیما زندگی خیلی سختی داشتن هم بچه هشون هم والدینشون....
کودک تا یه حدی باید سختی ببینه تا بفهمه زندگی همش بازی و خوردن و ... نیست ولی سختی زیاد هم باعث زمخت شدن آدما میشه...
توجه کردین بعضی از ادمای 40،50 ساله ی الان به بی احساسی و بی عاطفگی معروفن؟و طلاق عاطفی در خانواده ی این افراد بیشتر از بقیه هست شاید علتش این باشه ک خیلی بهشون سخت میگرفتن و بهشون به اندازه ی کافی محبت نکردن و الانم ک بزرگ شدن بلد نیستن ابراز محبت کنن ولی شاید ته دلشون یکی رو دوست داشته باشن ولی قدرت بیان اینکه بهش بگن رو ندارن ... به هرحال نه افراط خوبه نه تفریط
موفق باشید

پاسخ:
پاسخ:
سلام
این قضیه طلاق عاطفی رو میشه تو زوجهای جوانتر هم دید من خودم چند نمونه سراغ دارم.زنی می گفت که بعد چند سال ازدواج هنوز شوهرش یکبار از کلمه "دست دارم" استفاده نکرده.اکثر این افراد از خانوادهای متصعب هسن.
بیاییم "دوست دارم" رو تمرین کنیم .چه اشکالی داره یکبار مادرمون رو ببوسیم ویا وقتی بچمون رو بغل می کنیم بوسش کنیم و بهش بگیم که عاشقش هستیم
صبح جان بیا با خودمون قرار بذاریم یه جور دیگه فکرکنیم تاارومتر بشیم:تو میگی ظلم میکردن بیا فکر کنیم روش تربیتیشون اینجوری مرسوم بوده بهشون حق نمیدم ولی خوب بیچاره ها باید توفقر ونداری دست وپا میزدنند با این همه بچه. گفتی خرافات چرا ما امروزیا میگیم خرافات وقبولش نداریم قبول کن چون سطح سواد واطلاعات خیلی بالا رفته اون بیچاره ها سوادشون کجا بوددلشون خوش بوده به همین خرافه ها.باوجود همه اشتباهاتشون این جنمو داشتن که من وتورو با مسوولیت بار بیارن. یه لقمه نون حلال بیارن سر سفره نون حلالی که متاسفانه امروز کمتر سرسفره ها پیدا میشه وداریم چوبش هم میخوریم که جوونمرگی زیاد شده راستش اعتقاد قلبی من اینه تااین نون حلال نباشه پدر ومادر ادم بزرگترین روانشناسا هم باشند غرق در محبت ونعمت هم باشی باز یه تیکه اش در میخواد.فکر نمیکنم بچه های امروزی ما که مثلا بیشتر محبت دیدند دارن درست تربیت میشن بچه های لوس وپرتوقع وبی مسوولیت.که هرگناه وغلطی هم میخوان بکنن دستشون بازه.بیا ازنظرای همدیگه این درسو بگیریم لااقل بچه های خودمونو جوری بار بیاریم نه مثل قدیم عقده ای توسری خور باشن نه مثل حالا لوس و ازاد . البته حرفامو به همه تعمیم نمیدم خداییش خیلی ازخونواده ها تونسن ومیتونن بچه های خوبی بار بیارن ازشون الگو بگیریم.

پاسخ:
پاسخ:
احسنت .چقه من خوشبختم که چنین خواننده های فرهیخته ای دارم
پدر مادرهای قدیم به حسب عادت که به مرگ و میر بچه در قدیمها عادت داشتند زیاد ارزش فرزند رو نمیدونستند.قدیمی ها به بچه میگن اولاد.اولاد کلمه عربی از زاد و ولد میاد.یعنی به بچه های گربه هم میشه گفت اولاد.کلمه اولاد جمع هست .یعنی قدیم یک دونه بچه معنی نداشته و همیشه تعداد زیاد بوده که اولاد میگفتن و جا افتاده...فراموش نکن شورکی جان خیلی از پدر مادر ها و اجداد ما در حق بچه هاشون ظلم کردند.و حالا اخر پیری بیشتر به فکر روزه نماز و مسجد افتادند و اینکار رو بر حسب عادت انجام میدهند.نمیدونم شاید بتونن سر خدا و پیغمبری که ازش دم میزنن کلاه بذارن.امیدوارم موفق باشند.توجه کردی اکثر این اجداد پیر محترممون صبح تا شب دعا میکنن ولی یکیش هم نمیگیره....پیر شی جوون...ولی جوونا زیر 35 سال تو همین شوروک دارن میمیرن...اونم پشت سر هم....این نسل مغز پوسیده که برن خرافات جمع میشه...البته این رو هم باید گفت که قدیمی ها انسانهای زحتمکش رنجدیده ای هم بودند و نباید یکطرفه قاضی رفت.ولی گرفتار خرافات هستند.

حرفام ناراحتت نکنه.من بدبین و تند مزاج نیستم.اما قبول کن واقعیت تا گفته نشه راه درست پیدا نمیشه

در پست قبل هم بنده گفتم اکثرا تظاهر به روزه داری میکنن ولی روزه نیستند.نگفتم همه...در کل منظورم کلی بود و واقعیتی انکار ناپذیر.

منتظرت مطالبت هستیم

پاسخ:
پاسخ:
سلام
از اینکه اینقدر راحت حرفها و دیدگاههای خودت رو رک وراست بیان می کنی بسیار خوشحالم.نظر هر کسی هم برای خودش وهم برای من محترمه.
از طرز فکرت خوشم میاد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی