دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok
بغض یعنی...

 خونه سوت و کور...خاطره های شلوق پلوق و خش....

سفره ای که جای بابا کنارش خالیه.....

رفتن خونه ننه وآغبابا که دگه خیلی وقته جاشو داده به دو نفر غریبه....

خر سواری با آغبابا ورفتن صحرا....

رفاقت صمیمی با محمد همسیه...پای پیاده استخر رفتن..

بعضی چیزا فقط یکبار اتفاق میوفتن ...قدرشون  بدونیم

شورکی
۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
"مدرسه ها وا شده "مسخره ترین وعذاب آورترین شعر تو دوران مدرسه.

ماه مهر شروع شده و باس برم مدرسه.اولین موضوع انشاء هم همیشه این بود"تابستان خود را چگونه گذرانده اید"

همیشه یک صفحه در باره این موضوع منوشتم.تقریبا شبیه این:

-تابستان امسال همراه با خانواده به زیارت امام هشتم رفتیم .وقتی وارد حرم شدیم عطر خاصی مشام را نوازش میداد.از بازارها و اماکن دیدنی مشهد مقدس هم دیدن کردیم.پس از آن به شهرهای شمالی هم رفتیم و مناظر طبیعت لذت بردیم .درختان سر به فلک کشیده  ودریا زیبا ...

اما واقعیت این بود که کل سه ماه تابستون یا زورکی مبردنون ملا یا بنایی.بیشتر وقتا با بچا داشتیم تیله بازی و تفنگ بازی مکردیم.

بعدالظهرا معمولا فوتبال تو کوچه های گرت وخاکی.دوساعت از کل روز هم تو صف نونوایی کاظم سپری مشد که بیشتر شبیه رینگ بوکس و کشتی کج بود

شورکی
۲۰ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
تو ظهر گرما همره عباسگ و بچا بلند شدیم بریم او ورجی .عباسگ واش بچا شرطبندی کرده بود که متونه یخره وخت زیر اوو باشد ونفس نکشه .


شورکی
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
خدای من کیه؟؟


جونُم براتون بگه .

خدایی که من مِپرستَمش نباسی تعریفش کنن .دوس نمدارم آخوند وکشیش و موبد وخاخام ....در باره ش حرف بزنن.
شورکی
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
دریک صبح تابستانی که هوا جون مداده برای خوابیدن ابول گودزیلا مره دکتر .در مزنه و مره تو

-آقای دکتر حالم بده

شما که ظاهرا مشکلی نداری پسرم - .مشکلت چیه ؟

-جلو چشوم پرپروگ مشه

پشتم مورموروگ مشه

دهنم کباره مبنده

دلوم غیری ویری مره

کِفت و کولوم غش مره

دلوم مشت و مال مشه.  خی مکنی دارن توش گل لغد مکنن

سرا انگشتام سوزن سوزنوگ مشه

اَخوهه مکشم کُچَم داره تو هم در مره

همیرو داره اوو کچم میاد

اوووخ شما مگی من چمه ؟؟

روایت داریم دکتر که تهرانی بوده هنگ کرده پس از ده دقیقه ری استارت نموده و سریعا به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد


شورکی
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
عباسگ تو بچگیاش خیلی اسهال مشده بسکی که بچل بود. دکترا هم طبابتش کرده بودن که باس اوو هندونه بخوره حالا پپیر و مادرش هر چی مدادنش نه سیری داشت ونه خوب مشد

آخرش پپیر رفت یکی فرغون هندونه خرید و مساله حل شد

شورکی
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
صدقه دادن فقط پول انداختن تو صندوق صدقه نید.امروز خنده رو لب یکی آدم غمگین بیاری یا به ینفر کمک کنی رابطش زو با دوستش یا همسرش خوب کنه شاید بهترین صدقه باشه
شورکی
۳۱ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
دیشو بچگا ور داشتم رفتم پارک پشت کتابخونه امام جعفر صادق.خلوت بود.تاب خالی و وسایل ورزشی هر چند کم ولی خوب.اونا یکی دل سیر بازی کردن و منم با داداش بزرگتر یخره گف زدیم .خیلی وخت بود واش هم صحبت نکرده بودیم.

این پارکا هم نعمت خوبیه بخدا.تقریبا تو همه محلای شورک یکی هد.داره فرهنگ تفریح وورزش پایه گذاری مشه

زمون ما فقط یکی پارک فلسطین بود که رفتن اونجا هم دردسرای خودش داشت.برای رفتن پارک بیشتر وقتا با خط واحد مرفتیم.معمولا خط واحد شلوق بود پر زنکگای میون سال .

بلیط دو تومنی مخریدیم و تو ایسگاه چهار راه مهندس نیم ساعت منتظر .یوقتایی اصن پای ما وینمسید و حالون گرفته مشد.

بهر جهت بهر زحمتی مرفتیم پارک .اسمش رو گذاشته بودیم پارک چون تنها جایی بود که درختای زیادی داشت و مشد بی اجازه رفت توش.

دو سه تا سرسره و اینا هم داشت ولی به همین هم خوش بودیم.

یخره بازی مکردیم و باس حواسون باشه که خط واحد رد نشه تا دوباره برگردیم خونه

شورکی
۳۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
با توجه به تجربه موفق طرح جلوگیری از تصادفات توسط مسولین میبد که در جایجای شهرمون اجرا شده مسولین کشور کانادا هم به فکر کپی کردن از این طرح افتادن .نامردا

شورکی
۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
-نام ؟

-ابول

-شهرت ؟

-گودزیلا

-شغل؟

-دکتر روان پریش

-تو باغ اون بنده خدا چکار مکردی؟

-رفته بودم کمکش علف بچینم دیدم در بسه گل دیفال رفتم بالا کار جلو کنم

-اون یکی که همرات بود فرار کرد کی بود؟

-اولیور بود بچه همسیمون

-پات چطور شده؟ چرا بستی؟

-جناب سروان تو در گیری با اشرار تیر خورده

(شترررق)-الکی گفتم رفتم تو طویله دو تا دود بگیرم بز شاخم زد

-دگه با کی مواد خرید وفروش مکنی ؟

-عباسگ همسیا و بردر کمال غوت ...(اسامی شامل دو صفحه )

-اولین بار کی کشیدی ؟

-وختی واش عباسگ مدرسه فرار کردیم و رفتیم تو کرتای کلباغی چپخ بکشیم

بعد از بازجویی های فراوان احکام زیر صادر گردید

متهم ریف اول عباسگ همسیا به مدت یکسال محکوم به شستن مستراح مسجد سر تل

متهم ردیف دوم اولیور: شستن صورت در سه وعده شبانه روز بمدت یکسال

متهم ردیف سوم گوزیلا :اصن بی خیال حیف حکم که بره این بابا بزنن همیرو بم خود ول باشه تا ببینیم چطو مشه

اگه حالا خیلی بدی کرد بندازنش تو قفس حسن اشکنه( البته بدون تخم مرغ)



شورکی
۲۳ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ نظر