دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok
بنام خودت

امیدوارم که حالت خوب باشه از حال من اگه بپرسی ملالی نسیت جز دوری خودت.خیلی وقته سراغی ازت نیست کجایی؟حالا ما سرمون شلوغه و میریم سر کار آدما تو دگه چرا؟

از وقتی که پول و کار و رفیق و دوستای خش اومدن اینجا کم پیدا شدی؟قبلنا که گیر تو کارمون بود تا صدات مزدیم سریع کارمون راه میوفتید تازگیها دور میای .شاید بخاطر اینه که  یوقتایی به خداهای دگه رو مزنیم دلخوری. رک و راست بگم  یوقتایی کارم زودتر راه مندازن ولی بعدش توقع انتظار پشتشه.

یادش بخیر وقتی چیزی ازت مخواسم زودی خو مدادیم تازه جایزه شم اضافه مکردی آخ چقه دلم لک زده برای یکی گرفتارری چیزی صدات کنم بلند بلند بگم خدددددددددااااا اووخ تو هم بگی جااااااااانم

خدا دگه باید دنبال گرفتاریهام. یسری بیا اینجا هر چی باشه قبلا خونه خودت بوده حالا درسته پری جا برات نیست اما ... بی خیال

نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد

راسی پیش کسی نگی من برات نامه نوشتم و منت کشی کردم


 
شورکی
۲۹ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

گفتم: «لعنت بر شیطان»!
لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نکن!»
گفتم: «پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم؟»
در حالیکه دور می شد گفت: «من پیامبر نیستم جوان ...!


شورکی
۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
برداشت شما از این عکس چچیه؟

شورکی
۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

کی مخواد روش بشینه؟

شورکی
۲۸ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
سرکش بره چیست؟
زمانی که یک مادر شورکی میخواهد با یک تیر دونشان و... بزند از این فعل استفاده میکند
 مثل=مادر: عباسا ماما کجا مری دس پاچه گری؟
عباس:مردسه (مدرسه)
مادر:بیا این پیالوک اووگوش سرکش بره
هدف:
 -1صرفه جویی در انرژی
-2
سیر کردن دل عباسوگ
-3
جلو گیری از باد کردن محتوای پیاله آوگوشت دیشویی

شورکی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
انتظار یک شورکی از رئیس جمهور منتخب:
انتقال برج میلاد و 33 پل به شورک؛
احداث اتوبان شورک - لندن،
کشیدن خط آهن شورک - نیویورک و
اتمام آزادراه شورک - پاریس؛
لوله کشی آب اقیانوس آرام به دریاچه شورک؛
جابجایی کعبه با مسجد حاج آغ متی؛
بقیه انتظارات بعدا به اطلاع خواهد رسید :

شورکی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

نوعی پیتزای یزدی است که از نظر خاصیت با خاویار برابری میکند و تقریبا هر هفته یکبار غذای هر یزدی است و اهل خانه پس از صرف آن با گفتن:(آخ بچه پوکیدم) از خدای خود تشکر میکند.و معمولا حواشی متفاوتی دارد.

:به عنوان مثال::

-راسی یخرگ بره ننا هم ببر بنده خدا نمتونه خونه درآد

زنگ عاروس هم بزن بیاد یکی کاسه کوفت کنه دوباره توقاش (توقع) مشه نشینه بگه هر چی دارن مکنن تو حلق بچه دختراشون و دوماتاشون

یکی کاسگ (کاسه کوچک) هم ببر بره عاروس فاطی ببر. مگفتن بنده خدا دگه هوش وبشر نید ماسن پوشکش کنن دیرو تو خودش ریده بوده

یخرگ ته قابلمه جا بذار شو پیر( پدر (PIAR سر کار بر مگرده بخوره

در حین مراسم شولی خوران خانگی حوادث جهانی زیادی بررسی می گردد مانند:

-دختر غلومسین همسیه اوسنه یا نه-

مصوموگ دختر حاج علی هم رفته کربلا -نفر بغلی :خاک تو سرش کنن خدا حافظی هم نکردن

-راسی زهرگ خالا جانی چچی براد آورده ؟

-ما خو شانس مادر شوهر م  نداریم دیرو رفتم خونشون تارفم نکرد (وبا کمی آبغوره گرفتن)الهی دخترش  هم بکشه اقدری من چرزوندن من خو راضی نمشم

-مگن بره دختر عمه سلطون خواستگار اومده. پ چرا هیچی نگفتن. بسکه سوراخی هسن ندیدی تا روز عقد ممد رضاشون هیشکه خبردار نشد. من خو نمرم  یادت نید اونا هم عاروسی ما نیومدن....

..........

 

 



 

 

شورکی
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

امروز که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم 

زندگی چه می گوید؟
،جواب را در اتاقم پیدا کردم
!!!
سقف گفت : اهداف بلند داشته باش
!!!
پنجره گفت : دنیا را بنگر
!!! ...
ساعت گفت : هر ثانیه با ارزش است
!!!
آیینه گفت : قبل از هر کاری به بازتاب آن بیندیش
!!!
تقویم گفت : به روز باش
!!!
در گفت : در راه هدف هایت سختی ها را هُل بده و کنار بزن
!!!
زمین گفت : با فروتنی نیایش کن

!!! و در آخر، تخت خواب گفت : ولش کن بابا بگیربخواب

شورکی
۲۴ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
آخرین باری که اینطور  راحت خوابیده بودی یادته آخ که چقه هوس کردم برم یجایی که از این هیاهو و آدمای دورو دور باشم.جایی که اگه کسی میاد دور رو برم فقط بخاطر خودم باشه.نمدونید چقه از دنیای موبایل و کامپیوتر وآدمای ماشینی خسته ام.دلم هوای اشنیز بالا کرده کنار یکی دوست بشینیم حرفای خش بزنیم وبی خیال دنیا بگبم وبخندیم

شورکی
۲۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
زندگی های امروزی بخاطر اینکه مصرف گرایی که توش زیاد شده خیلی مشکله .هیچ وقت میزون نید منظورم طبقات متوسط جامعه هد نه از مابهترون .

اونا خو کارشون درسته.هم این دنیا  هم اون دنیا اینجا خو دارن حالشو مبرن و کیف مکنن اون دنیا هم خاطری یکی دیک آش حسین پختن دادن ملت خوردن خدا صاف مبردشون تو بغل حوری

اما قشر کارگر چی؟اونا تو این دنیا همش باید دنبال جور کردن خرجی باشن نه تامین خرجی .یعنی اینکه تا میان قرض خونه خلاص شه  قسط وام مرسه وام که جا دادن یخچال مسوزه بعدش ماشین رخشور پت پت میوفته بعدش اجاق گاز توی هم در مره بعدش سقف خونه زرد مشه. حالا که همچی درست ای داد بچگا بزرگ شدن اون یکی جهاز مخواد و پسر موتور هوندا برا تک چرخ زدن .

مث  لاستیک پنچر هر سوراخیش مگیری جای دگه باد در مده .یادش بخیر اوروزا یکی چرخ 26 داشتم رنگ آبی واشش مرفتم مدرسه نه ابتدایی دبیرستان .هیچ وخت این چرخ سالم نبود .یروز پیچ ترکش در میومد یروز گلگیرش کنده مشد فرداش ترمزش خراب بود.

یادم نمره سرچی(سراشیبی) که مخواسم برم پائین تازه مفهمیدم  ای داد  بیداد ترمز نداره.سرپایی مذاشتم پشت چرخ جلو زورش مکردم .همه سرپایی هام کفش اندازه لاستیک سوئیده بود 


شورکی
۲۰ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر