دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۳۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دیدم همه دارن بره هم اس ام اسای خش مدن منم گفتم کم نیورده بشم یکی صفحه پر اینا مذارم برید حالش ببرید

شورکی
۳۰ آذر ۹۲ ، ۲۱:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
خوش بحال بچگای حالایی که وختی موخان برن مدرسه سرویس خش دارن میاد تا دم در خونه ورشون مداره مبره تا دم مردسه یا کودکسان.

زمون ما خو صب واش تیپا مرفتیم و واش تس برمگشتیم

شورکی
۲۷ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
یاد اوختا به خیر . همه دور همه بودن .

امرو همه کنار هم هستن ولی با هم نیستن. از بچه تو قنداق تا پیر مرد 120 ساله در حال موبایل و لپ تاب بازی و اس مس و ویچت.

اون یکی هم داره گل کانالای تلوزیون ور مره تا ببینه تو این قسمت "حریم سلطان"اون زنکوگ چطور پوس باقیا رو مکنه......

همه تو خود هسن. دگه از حرف و صحبتای قدیم خبرایی نید
کلا یادش به خیر
شورکی
۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
یکی از سوالایی که وقتی ازم پرسیده مشد سعی مکردم نشنوم و صحنه رو با آرامش ترک کنم :

...اوو کتری جوش اومده ؟؟؟؟
لامسب عواقب بعدی ناجوری داره !
غوری رو باید مشوسی ...
چایی رو دم بکنی ...
صبر کنی رنگ پس بده ...
یکی سینی چایی بریزی به تعداد همه افراد خونواده ...

دو سه تا قندون پیدا کنی بیاری اگه قند توش نبود

بری دسمال قند چینی پیدا کنی کله قند تکه پاره کنی قند بچینی
اوووووووووووهک ..... اصن مسیر زندگی آدم عوض میشه

شورکی
۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺮ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺗﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ املاء ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻣﺒﺼﺮ ﺩﻓﺘﺮﺍﺭﻭ ﺟﻢ ﻣﮑﺮﺩ

ﻣﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﻣﻌﻠﻢ ؛ 

دفترایی تو رنگای مختلف بی جلد با جلد .اکثرا چرکین.معلم دونه دونه دفترا ور مداشت و مذاشت جلو خودش

ﻣﺎﻡ ﻫﯽ ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﺻﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﮑﺘﻪ ﻣﺎ ﻣﺸﻪ ، ﻧﻮﺑﺘﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﺸﺪ ﻫﻤﺶ ﭼﺸﻮﻥ

گل ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻏﻠﻂ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ … ﻗﻠﺒﻮﻧﻢ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ.

معلم تو تصیح املاها هی خط گردی مکشید.خط گردی مال کلمای غلط بود.با هر خط دلون حرری مرخت پائین

.بچایی که ردیف جلو بودن مامور گزارش دادن بودن که الان دفتر کی در حال اسکن شدن هد.

یکی خوبی ساعت املا این بود که مدتی که آغا داشت کارش مکرد ما هم بم خود بودیم.

معمولا معلم بعد از اعلام نمره ها اونایی که زیر 10 بودن میورد پای تخته و با شلنگ یا خط کش نوازش مکرد


هیییی یادش بخیر

شورکی
۲۳ آذر ۹۲ ، ۰۵:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
چن بار تا حالا پیشم گفتن بچه وخین کلید باغ ور دار برو انار بره خوندون بچین حسش نید .فکر کنم وختش خلاص شده باشه.اکثر باغا الان درای اهنی داره با قفل آویز یا سو ئیچی .

قدیما در باغا یکی کلیدون داشت و و کلید مخصوص یادش بخیر وقتی مرفتیم باغ باس یگ نفر بزرگتر همراهون باشه تا بتونیم در باغ وا کنیم بریم تو

شورکی
۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
غلومسین واش زنش حاجی بمون رو صفه نشسه بودن داشتن از قدیما مگفتن و خاطرات قدیمی رو مرور مکردن.

حاجی پیش زنش مگه بیا یاد قدیما کنیم

زنش مگه خو چکار کنیم آیا!!؟

حاجی مگه:
من تو پارک واشت قرار ملَّم تو بیا ،
زنش قبول مکنه.
فرداش مره تو پارک میشنه تا زنش بیاد.
یَگ سات مشه زنش نمیاد
دو سات مشه نمیاد
، ور میخزه مره خونه میبینه زنش نشسه هو داره گریه مکنه
مگه  زنکه چده ؟شده چرا پارک نیومدی!
زنش همیطو که داشته گریه مکرده مگه!.
پیروم نزاش بیایَم !.

امان از بی کارررری

شورکی
۲۲ آذر ۹۲ ، ۰۴:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر

شورکی
۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
خدا هنوزم رو زمین به چن نفری امید داره

شورکی
۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۳:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
با دیدن این عکس چچی تو ذهنتون میاد؟
شورکی
۱۸ آذر ۹۲ ، ۰۵:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر