دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok
روزی روزگاری اگر روزی یگبار هم نمدیدیم اصن انگار یچزی گم کرده بودیم.جونمون بره هم در مرفت.24 ساعت یا رد هم بودیم بقول قدیمیا فقط سرامون دو تا بود

کمکموگ رفتیم سر کار .عیالوار شدیم و سرون شلوق شد.دگه پری احوال هم نمپرسیدیم.

تا اینکه عادت کردیم که هفته ای دو سه روز همدگه نبینیم.بی معرفت شدیم.بهترین رفیقون شد کار و پول و رختخواب

دلم برای رفیقای قدیم تنگ مشه ولی ولی ولی...

دگه مجالی نید تا یکی تلفن بزنم. مث نمازی که قضا مشه هی یادم مره.یوختایی تو خیابون بر هم رد مشیم و یکی کله تکون مدیم.انگار نه انگار دیروزی بوده

اونایی هم که دم از رفاقت مزدن و  گفای خش مزدن فقط کافی بود برن سر یکی کار جدید .دگه کم کم بونه گیر شدن و رفیقای تازه پیدا کردن و ما اق شدیم.اونی که تا دیروز هر مشکلی داشت با هم حلش مکردیم حالا دگه بخاطر کارفرمای خوشتیپ یا همکار مو قشنگش فرصت نداره حتی خاطرات خوش گذشتش رو مرور کنه .

خدایا دوستان سابق (و خاطرات امروز) هر جا هستن یکی پس کله ای بهشون بزن تا یادشون نره دلی براشون تنگ مشه.تا فراموش نکنن یکی رفیق بی معرفت یوقتایی دلش با مرور خاطرات خش مگیره و آه مکشه

خدایا به ما ظرفیت بده اگه محیط کار و زندگیمون عوض شد ما عوضی نشیم.

از امرو شروع کنیم خرجش یکی پیامه.



شورکی
۰۵ آذر ۹۲ ، ۰۶:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
ما آدما از ترک کردن با افتخار گف مزنیم.

مثلا سیگار ترک کردم-رفیقای الکییو ترک کردم-معشوقمو ترک کردم

اما هیشکه ترک شدن رو دوس نمداره مگن:ترکم کردند دوستانم , خانواده‌ام , عشقم ااااااا می بینــی ؟چقه بی چش و رو

چرا ما آدما ایرو هسیم وختی ترک مکنیم اقه بشکن مزین

ولی وختی ترک مشیم بغض مکنیم انگار دنیا آخار شده

شورکی
۰۵ آذر ۹۲ ، ۰۶:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
دوست خوب عزیز  در پاسخ به درخواست شما برای گذاشتن چند عکس از دوستانتون

شورکی
۰۴ آذر ۹۲ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
نگاره: ‏‎Colors Of Life‎‏

شورکی
۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
بعد هرگز امرو صبح زود(ساعت 6و نیم)بلند شدیم بریم آش بسونیم .قابلمه ورداشتم گذاشتم تو ماشین به هوای اینکه هوا بارونیه کسی نید.وختی رسیدم همه دیکای آش پسوارون کرده بودن و دراش هم گذاشته بودن سینه دیفال.ماهم بره اینکه کم نیاریم خوشخوشگ راه خودون ادامه دادیم ورفتیم جلوترگ دورزدیم .

برگشتنا دیدم نوروزعلی ویسیده خیلی ریلکس پرسیدم حاجی آش خلاص شده؟ نوروز علی هم همیرو که داشت سیگال مکشید گفت هااااان نمدونیم کی بردن؟ چطو بردن؟

منم خیلی آروم حرکت کردم و واش قابلمه پر هوا برگشتم زیر پتو

شورکی
۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۶:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
با دیدن این عکس چچی تو نظردون میاد؟

مثلا:حاج آغا نمشه مهریه رو همین حالا بسونم؟ یا "خاک تو سرم ماما یادم رفت زن غلوموسین همسیه دعوتش کنم حلا مگی چوکنم؟


شورکی
۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۶:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

شورکی
۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۶:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر
شورکی
۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۵:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ نظر
خیر سرم رفتم تو میدون بالا واش دوسه تا پیروگای محل  بابت مذاکرات هسته ای صحبت بدارم
قسمتی از گفتگوی سیاسی بین من و حاجی مندوبریم !!!!

شورکی
۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر
وقتی بچه ای: نمیدونم این بچه چه مرگشه نمخُسبه؟
وقتی مدرسه مِری: بمیری بچه برو کله بل صبح مُخی بری مدرسه
 

شورکی
۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر