من هِی پیش خوددم مگم این غلومسین ما خو اهل این کارا نبوود
نگو که این حاجی صفا هی زیر
زیرُگ مکرده و نامه های عاشقونه مِنداخته تو خورجین چرخ غولوم خدابیامرز
قضاوت با شما
اما روی کره خاکی آدمایی هسن که با کاراشون ارزششون از فرشته ها هم بالاتر مره
اونایی که به بندگان خدا خدمت مکنن
اونایی که دلی رو از غصه دور و اونو شاد مکنن
اونایی که امید رو به یکی آدم نا امید برمگردونن.کسایی که سرخورده و منزوی شدن رو با کمک خدا شاد مکنن
من امروز یکیشون رو شناختم. اون با کارش یکی غم گنده رو از دلم ورداشت.
خدا یوقتایی معجزاتش رو بوسیله ینفر که ما باورمون نمشه انجام مده .
خدایا دمت گرم با این بنده های خشی که سر راه من گذاشتی
وقتی زنا که دور هم میشینن
مخوان بره پسرشون برن خواسگاری
دختر سکینگ چطوره
؟
چشاش پُفالوُگه ولی بر روش بدُک نی
دختر حاجی فاطی چطوره
؟
آخ آخ الهی رو تخت آدم قعطی بود که گفتی همیشه خیکش جلوتر از
خودش از در میاد تو
دختر نصرتگ
خالا چطوره ؟
اونوک بدُک نیست ولی مادرش
گَندَهَ اخلاقه پیرش هم که نمشه واشش گف زد
دخترسلطون چطوره
؟
پیر مادر خوبن ولی خودش خیلی
غده خیا موکونی از کون هواپیما افتیده پایین چشاش هم ریزُکُ خاره
دختر فاطمه
نسا چطوره ؟
یخورده صورتوگش ساره قدش هم
کوتاهه مثل پیرش بینیش هم گونده
دختر بی بی سکینه چطوره ؟
اون عالیه پیرش سید مادرش سید
چادری
تا حالا ویژگی های ظاهری مهم
بود دیگه از اینجا به بعد مهم نیست ویژگی ظاهریش (سیبیلو ، چشا تنگُک ، قد
کوتاه ، بینی گونده (
ایشاالله روزی برسه که با دید
باز برای بچهامون بریم خاستگاری
در ضمن نمیخاستم به سادات بی احترامی بشه بلکه محبوبیتشون رو بین مردوم مُخاستم برسونم
دو سه جا سرک کشیدم مال اونور اوویی ها بود (خارجی بود)و بعد یه مدتی درش بسه مشد.منم خو مخواسم بره هموطنام بلمسم .این شد که حرکت کردم تا رسید به سرزمین بلاگفا.
(هنو خلاص نشده برو تو رو)
روزگار غریبیست که همه از اصل خویش گریزان. و متوصل به آنچه که از آن دیگران است
مگر زبان شورکی چه ایرادی دارد؟خاک بر فرق سرتان ای بیگانه پرستان.افتخار من همین بس که یک شوروکیم.
حالا تو تازه بدوران رسیده زبان به یاوه می گشایی و مرا سرزنش .
لیاقت تو همان زبان برره ای است .برو یک تغار بزرگ ابتیاع کن(بخر) وکشکت را بسای.
زبان مادری جزو میراث فرهنگی هر ملتی است.
وشما ای ملت همیشه در صفحه شورک آیا مرا یاری گری هست در این کارزار یا من باید یرم دنبال کشک و اون مسائل.
القصه دیگر نبینم زر زیاتی بزنی صبح ملعون که خاطرها مکدر گشت از آن حرفهای مجانی تو.برو خجالت بکش
فشارم نزول کرد.برم کمی ماء القند بنوشم تا میزان شوم .خدا بگم چکارتان نکنه .همش زیان
گیری هم واش شدن یا نشدنش ندارن .الان دگه مث اون روزا خوف و رجا خیلی رو بعضیا تاثیر نداره.
10 -15 سال بیشتر کسی فکر روزه نشدن به سرش مزد مطمئن بود که بلا شک به سوسک تبدیل مشه چون پیشون گفته بودن" هر که روزه نشه خدا با چو نیم سوخته دم در جهنم داره چش رو ساعت مکنه تا سر برسی".
یادم نمره اگه مخواسیم روزه بخوریم یکی تکه نون رو باید با جدیدترین روشهای چریکی و جاسوسی مبردیم بالای بون خونه و کمتر ازسرعت نور ببلعیم .
به تصور اینکه این تکه نون سیستم gps داره و الانه که یکی بیاد مچون بگیره.
حالا بدبختی اینجا بود که تازه اول تشنگی مشد و باید یکی شیر اووو تو منطقه صفر مرزی پیدا کنیم که تو دید کسی نباشه تا دو قلپ بخوریم و دس بمالیم در دهن کسی نفهمه .
یادش بخیر تو مدرسه راس هم دگه که مرسیدیم مگفتیم :تو روزه ای طرف هم مگفت (هااااااان) هسم .اگه راس مگی زبونت درآر ببینم طرف هم 30سانت زبون در منداخت که ثابت کنه روزه هد .ولی بیچاره گول خورده بود چون به عقیده ما علمای مدرسه روزش باطل شده بود.
زمون ما مدرسا که خلاص مشد بابای ما یکی جا تو خونه محمود ملا برامون رزرو مکرد دم دلیزه.اوروزا ملا یا مکتب خونه خیلی رونق داشت .
بچگایی که میومدن (یا بهتره بگم میوردنشون) به 4 دسته مبتدی-نمیه حرفه ای-حرفه ای و عقب مونده تقسیم مشدن.
مبتدی ها بچگای زیر 7 سال بودن که بیشتر کشفا مزدن وبا پس وپیش رفتن ادای خوندن در میوردن
نیمه حرفه ای اونایی که پارسال اومده بودن و چنتا تس و لغد خورده بودن وبا صدای ملا تو خود مشاشیدن
حرفه ای ها اونایی که متونسن بخونن و در غیر این صورت به سرعت نور ناپدید مشدن و مرفتن تو کوچه تفنگ بازی
دسه آخر هم کسایی نه یاد مگرفتن ونه فرار مکردن و کیسه بکس مشدن
بهر جهت حالا یکی ذرگ روخونی قران بلدم که مدیون محمود ملا و بابام هسم