دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

محرم ها

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۲۱ ب.ظ

الان تو شوروک خودون چنتا هیت داریم یعنی شبای محرم چن جا دسه مره

میدون شهدا-میدون ته بندی- هیئت رقیه-میدون سیرضا-میدون خواجه-خاتم الانبیا-....

بعد مراسم هم مردم مث آدم مشینن سر سفره و زن ومرد شام موخورن و مبرن خونه.تازه بعضی جاها ناهار هم مدن

حتی روایت داریم بعضیا مث عباسگ همسیا تقریبا از همه میادین نمونه برداری مکنن البته بره شفا

تا چن سال پیش وقتی که ما بچه بودیم فقط یگجا عزاداری بود اونم حسینیه بزرگ .هر شو از میدون پائین دسه سینه زنی حرکت مکرد میومد میدون بالا و اخر شو هم همه شورک حمله مکردن خونه اکبرا (لبته فقط مردا )

هر چی تو منابع تاریخی گشتم یادم نمی یادکه همه شووای محرم تونسه باشم شام بوخورم .از ده شو یکی دو شو باقیش فقط تو صف ویسدن بود

اونم چه صفی.کلا همه روایات در مورد فشار قبر وپل صراط و اینا رو بصورت عملی کار مکردیم و اگر شانس میوردیم یکی دوری برنج قیمه یا عدس گیرون میومد با قاشخ رویی که بیشتر شبیه کمچلی بود.

ناهار ظهر عاشورا خونه حاجی رضا غالیی خو دگه تقریبا نمادی از محشر بود اقدری گل در ودیفال کاگلی مالیده مشدی و آخروش هم با دل گشنه و سینه خیز مرفتیم خونه




۹۳/۰۸/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۹)

۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۰۵ دل خش اوروزا
من بازم فقط متونم بگم......دل خش اوروزا

باریکلا فقط مخوام بدونم کی هستی؟

پاسخ:
سلام
یکی بنده خدای اهی شوروک (شهیدیه فعلی)

ته بندی نه موسی ابن جعفر

 

پاسخ:
وای بر تو زچه روی اینگونه سخن میرانی
چقه تو ترسو هسی بچه!!
یکی مطلب درباره فتنه گذاشتی بعدش ترسیدی سرت توی گونی کنن ورش داشتی

 عزیزم زنجیر زنی یادت رفت؟با اون علامت قدیمییش؟علی هاشم که بلند گو مگرفت؟محمدرضا یحیی که وسط هیپت بالا و \ایین مرفت؟نوحه صد ضرب؟علی شیخی با اون میکرفنای سیم دار؟
پاسخ:
سلام
یادم هه رفیق و لی خیلی چیزا باس یاداوری بشه
از یاداوری ممنون
عجب حالی داشت بعد مدرسه مستقیم میرفتیم خونه اکبراو ناهار نخورده با کتاب و دفتر پرن خاکی مرفتیم خونه
آخرین بار 9 سال پیش رفتم همون هل دادن بود و فحش شنیدن از عبدرزاق
پاسخ:
همین هل دادن و فوش خوردنا چاشنی برنجی بود که مزش هنوز زیر دندونه 
بسیارجالب...ما را بردی به خاطرات خونه اکبرا...حدود 30 ساله دگه نرفتم اونجا برا شام هیات.
پاسخ:
خوب بری چکار کنی شام خو نمدن
متن خوبی هد ولی ته بندی و سیرضا کلمات درستی نیس 
پاسخ:
سلام این عباراتیه که تو مردم رایجه شما ببخش
سلام
نظر فرستادم چراثبت نشد
پاسخ:
چقه عجله داری. چشم  بیا اینم ثبت حله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی