آیا پیش اومده که بچه ها همش موخان از خونه برن در؟ یا همش بهونه خرید و چیزهایی الکی و نوبر دارن؟ فکر مکنید علتش چچیه؟ چیزی که من فهمیدم بخاطر نبود امنیت عاطفی و روحی تو خونه هست. مثل بونه گرفتن زیاد کنترل کردن مشاجره والدین
ریا یعنی چه؟ بنظر من اون جوری زندگی کردن که باب میل دیگران باشه یا از روی ترس رفتار ی بکنم که دلم نمی خواهد. مثلا یه خانم یک شخصیت کاملا عادی داره آهنگ گوش مده تو جمع رفقا غیبت مکنه دوس داره برقصه و.. ولی بمحض اینکه می فهمه حامله شده تا روز زایمان هر روز قران دعا و مفاتیح گل گردنش اویزونه چرا؟ که مثلا بچش مومن بشه یا فلان نشه نظر شما چیه؟
در ادامه این پست موخام عوارض سرکوب خشم رو بگم
توی جمع نشسی خواهر همسرت یکی تکه برات مندازه یا توی جمع یه رفتاری مشه که حالت بد مشه ولی ظاهرت اینو نشون نمده
وقتی عصبانی مشی چکار مکنی؟زودی واکنش نشون مدی ؟یا مذاری تو دلت و باخنده ساختگی از برش رد مشی
با ناراحتی که برات بوجود اومده چکار مکنی؟
فرو خوردن خشم خیلی بده مشه رنجش یا بعدها پرتاب خشم یا ناخود آگاه از اطرافینت بدت میاد و ازشون دور مشی
واکنش به سرکوب خشم ممکنه این موارد باشه
-خودزنی یا سرزنش خود-شکستن اشیاء
-مشروب سیگار سکس افراطی
-پرخاشگری
-فحاشی
-سوء استفاده جنسی
-بدگویی و غیبت
-لجبازی
-خالکوبی
-ورزش افراطی
-ور رفتن ریادی با موبایل
تند رانندگی کردن
-اضظراب
تحقیر دیگران
-شب نشینی
-بدخوری یا پرخوری
-نارضایتی از همه چیز
-گریه کردن بر اثر استیصال
حالا این رفتارها منو آروم مکنه؟اینا نشون مده که ما با احساساتمون رابطه خوبی نداریم
کنترل یعنی مسولیت گریزی
یعنی من نموخام اراده وزندگیم بدم دست خدا یا اینکه درکی از خدا ندارم یعنی اینکه موخام خدایی کنم
مثلا هی زور مزنم بچم رو اونجوری بار بیارم که خواست خودومه فلان ورزش رزمی بره جلسات مذهبی شرکت کنه یا..
من زمانی کنترل می کنم که دنبال راه ساده و آسون مگردم موخام تنبلی کنم و حاضر نیستم تلاش کنم و دنبال لقمه آماده مگردم .
اولین چیزایی خواستم کنترل کنم مثل پرخوری -کنترل بچه ها اطرافیان رابطه جنسی.. همش شکست خورد وحتی بدتر هم شد مثلا امروز یکی بشقاب کمتر یا دگه کرکر بچا نکنم که علیرغم اینکه موفق نشدم کار خرابتر هم شد
جاهایی که که ترسام بیشتره تلاش بیشتری برای کنترل کردن اوضاع دارم.(نکنه بچم معتاد بشه نکنه شوهرم بره رد زنای دگه اگه این کار بکنم شاید دیگران بدشون بیاد) که همشون هم اتفاق میوفته
کنترل زاده ترس- جهل ودانش بدون آگاهیه
چرا من موخام کنترل اوضاع دستم باشه؟چون ترس از دست دادن اونا رو دام .نشونه وابستگی ومحتاج بودنه
چرا خشم خودون را مخفی مکنیم؟چرا رابطه خوبی با خشم نداریم؟خشم خوبه یا بده؟
خشم یک احساس خوبه کهخ از آدم محافظت مکنه.باعث مشه اجازه ندم کسی بهم اسیب بزنه-احساس ارزش کنم و دگه دم دست نباشم
واکنش شما موقع خشم چچیه؟
فحش مدین؟
جیغ مکشید؟
داد و قال راه مندازی؟
همیشه مگفتن عصانی نشو زشته اقه بی جنبه حالا دندون رو جگر مذاشتی.
من همیشه با بروز خشم خسارت زدم وخوردم
چطور باید خشم خودم رو نشون بدم درستش چطوره؟
بحث فیلتر تلگرام چند وقتیه داغه
خیلی از مردم بنا به دلایلی دارن مقاومت می کنن و دوست دارن تو تلگرام بمونن.
اینکه فیلتر کردن کاری درستیه یا نه بستگی به نظر خودتون داره ولی یک حرکت خیلی خوب تو این روزا دیدم که برام خیلی جالب بود
برخی شخصیتها بجای امر و نهی و منبر رفتن برای مردم از خودشون شروع کردن و این کار و انجام دادن مثل ایشون و ایشون
خدا کنه این فرهنگ جا بیفته
فرهنگ الگو شدن با عمل و رفتار نه شعار وحرف
مثلا توئیتر و فیسبوک تو ایران فیلتره ولی همونایی که فیلترش کردن توش فعالن . مشکلی نیست که ایشون و ایشون فیسبوک دارن .خوب ما هم استفاده کنیم چه اشکالی داره
به امید روزی که همه جاذبه باشیم نه تبلیغ
این کلمه چه چیزی رو در ذهن شما تداعی می کنه؟
کمی فکر کنید .....
سوراخ گوش: فکر کنید وقتی هنوز بچه بودین تو خونه چه چیزهایی شنیدین؟
صدای دعوای پدر مادر سر هر مساله ای مثل خرجی خونه یا چرا بچا رو بد تربیت مکنی و ....
نفرین والدین بخاطر یک اشتباه (الهی بری برنگردی-الهی یکی بچه گیرت بیاد بدتر خودد)
شنیدن فحش
شنیدن کلمات تحقیر آمیز(مرده شورد ببرن واش این کار کردن-تو تخه هیچ کاری نمری)
صدای توهین(اگه یکی خر داشتم بهتر تو بود)
تشویق
شما وقتی بچه بودین چه چیزایی می شنیدین؟ یکم فکرش کنین اگه دوست داشتین یجایی یاداشت کنین.
نتیجه های خیلی جالب و دردناکی تو زندگی الانتون بدست میاد که بعدش مگم
امروز بزرگترین مشکل زندگیت چیه؟
چه مشکلی امروز بیشتر از همه ذهنت رو درگیر کرده ؟
ارتباط با اطرفیان؟
نداشتن کنترل رو بعضی رفتارا؟
فکرت در گیر یه نفره که با دیدنش دلت می لرزه؟
مشکل مالی؟
می دونستین پیدا کردن خود این مشکل یکی از بزرگترین هنر های ماست
چچطوری می شه پیداش کرد؟
-ترس از گفتن واقعیت به شریک زندگی بخاطر اینکه می ترسم اونو از دست بدم
-یوقتایی مدونم حرفش درست نید ولی چون مترسم از دستش بدم مگم تو راس مگی
- مرد همش نگرانه تلگرام زنشه نکنه با کسی سر سری داشته باشه
-چرا اقه زن شلخته هد ؟چرا سفره جمع نمکنه؟ چرا چرا ..چون مدام زیر نظرش داره
و اخرش همیشه بعد این همه زور زدن برای نگهداشتن و کنترل کردن مفهمه که زیر سرش بلند شده (از بس که بجای توجه کنترلش کرده)
وابستگی یعنی این چیز یا شخص(بچه -همسر-بابا -مامان) مال منه پس من صاحبش هستم پس باید کنترلش دست من باشه.
شما چطور؟از بعضی کارای بچه ها و اطرافیان که مثل شما نیستن اعصابتون خرد ه؟
نگران آیندشون هستین؟
در زمانهای نه چندان دور وقتی دو جوان عاشق و دل داده هم می شدند برای جویا شدن از احوال هم راههای صعب العبور و دشواری داشتند.بهترین تکنولوژی روز نوشتن نامه و کشیدن قلب که یک تیر از وسطش رد شده بود
با خطی معمولا میخی
می شه امشب بریم پارک
-نه اصلا حوصله ندارم
-ای بابا تو که هیچ وقت حال نداری دلمون پوسید چرا اقدر تو ..
-خیلا خوب باشه باشه بریم
تا حالا فکر کردین چرا بعد از مخالفت و " نه " گفتن دوباره با اون موافقت می کنم؟
تسلیم از نظر شما یعنی چه؟
خوبه یا بده؟
زندگی روززانه من شامل تعداد زیادی از مشکلات رفتاری و روحانی هست که از اول بچگی با من رشد کرده. خیلی از اونا مال من نیست و از اطرافیان مثل ننه و بابا و جامعه گل من چسبیده .
مثلا پشت گوش انداختن کارا
توجیه آوردن برای انجام ندادن مسولیتام
مثلا نمازنموخونم یا مگم حالا آخر وخت موخونم-چرا من همش بره مادر کاری بکنم ؟
در مورد تسلیم یکم فکر کنیم
(بازم هست)
یک سال دگه به گنجینه تجربیاتمون اضافه شد .سال 95
اگر بوخیم کارنامه ای از سالی که گذشت رو بنویسیم چیا داریم؟
در سال 95 چنتا دوست رو از دست دادم؟
چنتا دوست جدید پیدا کردم؟
از نظر معنوی وروحانی چقدر رشد داشتم؟
و اما سال 96
برای سال جدید چه هدف بزرگی تو ذهنمه؟
چه برنامه ای برای رشد خودم تدارک دیدم؟
من دارم توی یک دفتر برا خودم منویسم شما چطور؟
دوستی که در یکی از مراکز سم زدایی اعتیاد مسولیت داره چن وقت پیش تعریف کرد یک نفر که وضع مالیش خیلی عالیه پسر معتادش رو به این مرکز معرفی کرد و التماس می کرد که اونو چند ماهی نگهش دارن وهر چی هزینه اون مشه رو پرداخت مکنه.پسر آبروشو برده و هر چی پول دم دستش میاد خرج موادش مکنه