دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۲۴ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

بهترین دوست اونیه ِ که باعث ِ خَندَت میشه،تو اون لحظه ای که فِک میکنی دیگه نمیتونی بخَندی...!

نگاره: بهترین دوست اونیه ِ که باعث ِ خَندَت میشه،تو اون لحظه ای که فِک میکنی دیگه نمیتونی بخَندی...!‏

شورکی
۳۱ تیر ۹۱ ، ۰۷:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
تلفن همراه پیرمردى که توى اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد..پیرمرد به زحمت تلفن را با دستهاى لرزان ازجیبش درآورد،هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو کردنتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند...رو به من کرد و گفت،ببخشید ، چه نوشته؟گفتم نوشته،"همه چیزم"پیرمرد: الو، سلام عزیزم...یهو دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام ولبخندى زیبا و قدیمىبه من گفت،همسرم است...♥

نگاره: سلامتی هم بابابزرگ ها ومامان بزرگها==
تلفن همراه پیرمردى که توى اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد..پیرمرد به زحمت تلفن را با دستهاى لرزان ازجیبش درآورد،هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو کردنتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند...رو به من کرد و گفت،ببخشید ، چه نوشته؟گفتم نوشته،

شورکی
۳۱ تیر ۹۱ ، ۰۷:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد


از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست

شورکی
۲۹ تیر ۹۱ ، ۲۳:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
دست های کوچکشبه زور به شیشه های ماشین شاسی بلندحاجی می رسدالتماس می کند : آقا... آقا "دعا " می خری؟و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداندو برای فرج آقا "دعا " می کند....

نگاره: دست های کوچکشبه زور به شیشه های ماشین شاسی بلندحاجی می رسدالتماس می کند : آقا... آقا

شورکی
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۵:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
خدایا.... قیامتت را بر پا کن....تو اگر خسته نشده‌ای ...ما عجیب خسته‌ایم ........!!!!!!!

نگاره: خدایا.... قیامتت را بر پا کن....تو اگر خسته نشده‌ای ...ما عجیب خسته‌ایم ........!!!!!!!‏

شورکی
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۵:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
به بهانه ٢٨ تیر ماه سالروز رفتن" خسرو شکیبایی " دلم دوباره بهانه بودنش را میگیردبازیگر فوق العاده با صدایی خاص¤¤¤¤¤¤؛

نگاره: به بهانه ٢٨ تیر ماه سالروز رفتن

شورکی
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یروز  رفتم نون بخرم ، نونوایی خیلی شلوغ بود ! تعجب کردم ، آخه روزای جمعه معمولاً نونواییها خلوت ترند ، بعضی ها که از مغازه بیرون میومدند بیست ، سی تا نون دستشون بود .

شورکی
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۴:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد
در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟!

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت: آره یادمه.
شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر می‌کردیم رفته مسافرت ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می‌نشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود!
مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج می‌کنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری؟!
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…!
مرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان، امروز آزاد می‌شدم !

 

شورکی
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۴:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
دردها بیشمارند
عشق را دود میکنند
محبت را دار می زنند
این است سهم کودکان ایران
درد بسیار است
درد تا مغز استخوان میدود
اشک اما درمان نیست- به تماشا نشستن هم، غصه را کم نمی کند
شورکی
۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

رئیس دفتر مصدق در دوران 28 ماهه نخست وزیری گوشه‌ای از خصوصیات او را این گونه نقل می‌کند:

قسم مصدق همیشه" به حق خدا " بود......

 

شورکی
۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۶:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر