دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...

دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
شورکی
۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ برای ﻧﯿﻮﻣﺪﻥ ﻣﻌﻠﻢ ....

ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥخوندنای ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺳﺮﻭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻭﻝ

ﻫﻔﺘﻪ(شد جمهوری اسلامی بپا....

ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ آبی ﻭ ﻗﺮﻣﺰ ....

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎﮐﻦ ﻭ ﮔﭻ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ....

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ ....

ﺑﺮﺍﯼ ﻟﯿﻮﺍﻧﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ جمع مشد ....

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ....

برای نماز جماعت زورکی ظهر ها...

برای خط کش وشلنگ نیم متری مخصوص کلاس خودون....

برای زنگ تفریح و نون و خیار بالنگ خانواده...

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻟﺨﻮﺷﻴﻬﺎﻱ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ...

شورکی
۲۵ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
"کله بودن" چنتا تا معنی داره.
1-خواب بودن: ظهر رفتم خونشون، هنو کله هشته بود.
2-پشیمان بودن: رفته بود مهمونی، محلش نهشته بودن، کله بود.
3-معروف و مطرح بودن: کارش درسته. برا خودش کله ای هه.
4-تحویل گرفته نشدن:آغا ما رفتیم دیدنی پسر عامو هیشکه مل ما نذاشت اقدری کله شدیم
5-خیط شدن:تو خیابون  یکسی صدام زد منم دلوم خش برگشتم گفتم جاااااااانم دیدم اصن منظورش یکسی دگه هد خیلی کله شدم

شورکی
۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
بغض یعنی...

 خونه سوت و کور...خاطره های شلوق پلوق و خش....

سفره ای که جای بابا کنارش خالیه.....

رفتن خونه ننه وآغبابا که دگه خیلی وقته جاشو داده به دو نفر غریبه....

خر سواری با آغبابا ورفتن صحرا....

رفاقت صمیمی با محمد همسیه...پای پیاده استخر رفتن..

بعضی چیزا فقط یکبار اتفاق میوفتن ...قدرشون  بدونیم

شورکی
۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
"مدرسه ها وا شده "مسخره ترین وعذاب آورترین شعر تو دوران مدرسه.

ماه مهر شروع شده و باس برم مدرسه.اولین موضوع انشاء هم همیشه این بود"تابستان خود را چگونه گذرانده اید"

همیشه یک صفحه در باره این موضوع منوشتم.تقریبا شبیه این:

-تابستان امسال همراه با خانواده به زیارت امام هشتم رفتیم .وقتی وارد حرم شدیم عطر خاصی مشام را نوازش میداد.از بازارها و اماکن دیدنی مشهد مقدس هم دیدن کردیم.پس از آن به شهرهای شمالی هم رفتیم و مناظر طبیعت لذت بردیم .درختان سر به فلک کشیده  ودریا زیبا ...

اما واقعیت این بود که کل سه ماه تابستون یا زورکی مبردنون ملا یا بنایی.بیشتر وقتا با بچا داشتیم تیله بازی و تفنگ بازی مکردیم.

بعدالظهرا معمولا فوتبال تو کوچه های گرت وخاکی.دوساعت از کل روز هم تو صف نونوایی کاظم سپری مشد که بیشتر شبیه رینگ بوکس و کشتی کج بود

شورکی
۲۰ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
تو ظهر گرما همره عباسگ و بچا بلند شدیم بریم او ورجی .عباسگ واش بچا شرطبندی کرده بود که متونه یخره وخت زیر اوو باشد ونفس نکشه .


شورکی
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
خدای من کیه؟؟


جونُم براتون بگه .

خدایی که من مِپرستَمش نباسی تعریفش کنن .دوس نمدارم آخوند وکشیش و موبد وخاخام ....در باره ش حرف بزنن.
شورکی
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
دریک صبح تابستانی که هوا جون مداده برای خوابیدن ابول گودزیلا مره دکتر .در مزنه و مره تو

-آقای دکتر حالم بده

شما که ظاهرا مشکلی نداری پسرم - .مشکلت چیه ؟

-جلو چشوم پرپروگ مشه

پشتم مورموروگ مشه

دهنم کباره مبنده

دلوم غیری ویری مره

کِفت و کولوم غش مره

دلوم مشت و مال مشه.  خی مکنی دارن توش گل لغد مکنن

سرا انگشتام سوزن سوزنوگ مشه

اَخوهه مکشم کُچَم داره تو هم در مره

همیرو داره اوو کچم میاد

اوووخ شما مگی من چمه ؟؟

روایت داریم دکتر که تهرانی بوده هنگ کرده پس از ده دقیقه ری استارت نموده و سریعا به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد


شورکی
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
عباسگ تو بچگیاش خیلی اسهال مشده بسکی که بچل بود. دکترا هم طبابتش کرده بودن که باس اوو هندونه بخوره حالا پپیر و مادرش هر چی مدادنش نه سیری داشت ونه خوب مشد

آخرش پپیر رفت یکی فرغون هندونه خرید و مساله حل شد

شورکی
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر