دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۵۱ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

پسر گرسنه اش بود ، شتابان به طرف یخچال رفت...
در یخچال را باز کرد،
عرق شرم بر پیشانی پدرش نشست...
پسرک این را می دانست،
دست بُرد بطری آب را برداشت،
کمی آب در لیوان ریخت،
صدایش را بلند کرد و گفت : " چقدر تشنه بودم! "
ولی پدر این را می دانست پسر کوچولویش چقدر بزرگ شده است . . .

قابل توجه بعضیا:ما نمی گیم بخاطر بی عرضه گی و3000 ملیارد و...میندازیم گردن تحریم و استکبار جهانی و اوس اکبر بقال و .......
شورکی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۲:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

تصویر دختران ترشیده هنگام دیدن شوهر

شورکی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اشتباه نکنید .... اینجا ملخ پارتی نیست .... مسابقات پرورش اندام سیرجان به مناسبت هفته دفاع مقدسه !!!!!

مسابقات پرورش اندام استان کرمان با قهرمانی تیم سیرجان پایان یافت. در این دوره از رقابت‌ها که با حضور بیش از 100 ورزشکار از سراسر استان در سیرجان برگزار شد پس از میزبان، تیم‌های جیرفت و کرمان به ترتیب دوم و سوم شدند.

 

لازم بذکر است *رونی کولمن* پس از مشاهده عکس ها در بیمارستان روانی بستری شد و * آرنُولد شوارتزنگر* نیز مدتی است تحت مراقبت ویژه بسر میبرد

شورکی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شورکی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
هرگز کوچیک شدن رو بهانه ی نبخشیدن قرار نده

چون اگه قراربود کسی با بخشیدن کوچیک بشه، خدا اینقدر بزرگ نبود . . .

 

شورکی
۲۱ آذر ۹۱ ، ۲۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
من خدا هستم. امروز من همه مشکلاتت را اداره میکنم . لطفا به خاطر داشته باش که من به کمک تو نیاز ندارم. اگر در زندگی وضعیتی برایت پیش آید که قادر به اداره کردن آن نیستی برای رفع کردن آن تلاش نکن . آنرا در صندوق ( چیزی برای خدا تا انجام دهد ) بگذار .
شورکی
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۶:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به چشمان دخترک یتیم همسایه نگاه کن ،.... و قدر آغوش گرم مادرت را بدان،....

دهان گرسنه پیر مرد فقیر را مجسم کن ،... و ارزش سفره رنگینت را بدان ،....

پاهای خسته پیرزن معلول سر چهارراه را ببین ،... و داشتن بدنی سالم را شکر گذار ،....

نظری به جوانک نابینای سر خیابان بینداز ،... و نور چشمانت را پاس بدار ،...

بدن لرزان پسرک فال فروش را در سرمای زمستان بنگر ،... و داشتن اتاق گرمت را غنیمت دار ،....

کاش به پاس این همه خوبی ،....

اشک از چشم یتیمی پاک می‌‌کردیم ،..... یا غنچه لبخندی بر لب محتاجی می‌‌کاشتیم.
منبع:فیسبوک کارل
شورکی
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تازگی ها برخی کاربران نظیر (آسمان-هوا و...)در بخش نظرات درخواست مطالبی کردن که به گمانم مربوط به خودشان وخانواده شان میشه ازشون خواهش می کنم بیشتر با خانوادشون در ارتباط باشن

شورکی
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
چند نکته بسیار جالب که خیلی برام جالب بود واسمشون رو گذاشته یک نکته
شورکی
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۶:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!

لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!

مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!

فلسفه ی عمل تمام شده ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد!

 

روزانه چه کارهای بیهوده ای را انجام می دهیم، بی آنکه بدانیم چرا؟

آیا شما هم این نیمکت را در روان خود، خانواده، اعتقادات دینی و جامعه مشاهده میکنید؟

شورکی
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۶:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر