دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

دووره ماس و آرامش

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۴۵ ب.ظ
ساعت هشت ونیم صبح سال 1392

-پسرم ٬پسر گلم ٬پاشو ٬پاشو مامان برات صبحونه آماده کرده

نیم غلطی تو لاف مزنه و من من کنان:بذا بخوابم مامان خوابم میاد

-عزیزم مدرست داره دیر میشه بلند صبحونتو بخور تا با(ماشین مدل بالا)برسونمت مدرسه٬ مامان قربونت بره

-نمی خوام

و دوباره پتو رو مکشه رو کله.و گل پسر قصه ما ساعت 10 از خواب پا میشه و زندگی شروع میشه

و اما سال -1371 -ساعت چهار و چهل وپنج دقیقه صبح -تابستان (آخ که چقه خو مچسبه)

-وخین پسرا وخین اوفتو داره در میاد بلن شو نماز قضا شد

-خووووم میاااد

مادر نگرانه و دوباره

-بلن شو مااااااااما -دوباره پروام نیدخو پییر میاد سر وصدا مکنه

وخین میشا دارن صده مدن٬باس بری شیر هم بسونی حالا خلاص مشه

 بی اعتنا به مادر دوباره مخوابم

نیم دقیقه بعد پییر با صدای فوق سنگین

-کره خر پدسسگ چرا بلند نمشی چقه باس صداد بزنن

و در چشم بر هم زدنی لاف رو از روم پرت مکنه اوراسه.حالا تصورش رو بکنید یک نوجوون اول صبح با تمون خطخی٬ زیر لاف چه وضی داره.

سریع بصورت سینه خیز مرم طرف مسترا تا خودمو جمعو جور کنم

نماز در حالت خواب وبیداری وبا صدای کم وزیاد خونده مشه فقط به نیت اینکه پییر بفهمه نماز خونده.

دوباره مرم طرف لاف که مادر یکی دوه(دبه پلاستیکی) مندازه تو بغلوم

-دوباره خوابیدی ؟زودی برو خونه غلومزا تخ کش شیر بسون تا خلاص نشده

هوا هنو گرگ و میشه که را میوفتم برم .وختی مرسم اونجا مبینم عباسگ همسیا در خونه غلومزا  نشسه سر گذاشته سه کنج دیفال و خو رفته .یکی تیپا مزنم در کون عباسگ  مرم اوراتر عباسگ چش وا مکنه و دو سه تا فحشای بی تربیتی مده و بعدش بلن مشه تمبون خاکیش متفونه.

-عباسا کی اومدی؟

-نیم ساعته دیدم در بسه همینجوگ خو رفتم

در خونه رو مزنم حاجی زینب در وا مکنه یکی پیرهن آبی واش گلای گنده برشه. دوتایی مریم تو دلیزه ظرفاوون مسونه تا بره شیر توش کنه بیاره .ما هم از فرصت استفاده مکنیم داریم گل موتور غلومزا ور مریم که یهو سر مرسه

-چکا مکنید ؟نکنه شما بودید دیرو چپخگ موتول در آوردید؟

عباسگ در سه ثانیه  اشکش در میاد و واش گریه مگه بخدا من نبودم این بچه بود.غلومزا هم یکی تس مزنه پس کله ماشین شده من.اشک تو چشام مدووه وواش آسین اشکام و سر بینیم پاک مکنم .عباسگ نیشش وازه

حاجی زینب ظرفامون مده و دو تایی مییم در.

فکر انتقام به سرم زده.سرپایی ام در میارم مکنم گل دسام.یکی مشته خاک ور مدارم مرم کنار عباسگ مریزم تو دووش و فرار .عباسگ داره بالا وپائین مپره و گریه و ...

نفس نفس زنون مرسم در خونه و خوشحال از انتقام گیری مرم تو خونه .پییر تو دهیزه داره کاه تر مکنه بره گوسفندا .نیم نگاهی به من مکنه و سکوت.

- این چه وضعیه؟

-کدوم وض؟

یک نیم نگاهی به خودم کردم فهمیدم همه پیرن و تمونم تر و بود آخه یادم رفته بود در دووه سفت ببندم

سرم بالا کردم دیدم بابا داره میاد طرفم....

۹۲/۰۵/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۵)

اگه این داستان واقعی بود فکرمکردم چقه بدذات بودی والبته باهوش

پاسخ:
پاسخ:
چقه شما لطف دارین
۲۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۹ مردی از سرزمین شورک
ااخخخخ روووووووودم
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۹ عباسگ همسىا
بچه همسىه تودگه کى هستى؟منو بردى به اون دوران با اىن داستان تخىلىت.
فقط چراتوى تخىلاتت بعضى واقعىاتو سانسور مکنى؟

پاسخ:
پاسخ:
سلام
عباس جان این یک داستان تخیلی بود لطفا جوگیر نشو.حالا بعد عمری بخاطر داستانهای من داری معروف می شوی ملعون.
در ضمن خوشحالم که فقط تو را به "آن دوران" می برم نه جای دیگر.
در ضمن دووره ات را سفت بچسب تانشکند
مواظب خودت باش
آقا کلی با این پست خندیدم اصن خیلی حال کردم بابا با حال بیشتر بنویس منتظریم

پاسخ:
پاسخ: انشاالله بر روی آب هم بخندی.
"یه دوست عزیز"لطفا در نوشتن نظرات مراعات دوستان دیگر را هم بنما.در مورد علایق کودکیت هم به یک روانشناس خوب مراجعه کنید اگر افاقه نکرد راهی مشهد مقدش شوید برای شفا.
همین که شما خاطرات کودکی رو در ذهن خودت مرور کنی به اندازه کافی درد آور می باشد سعی کن آن بندگان خدا را از ته دل ببخشی هر چند می دانم نامردها مبالغی نیز به شما بدهکارند.
عجب دورانی داشته با عباسگ همسیا
بعیده خدا بامرز بابا اینقد نانجیب باشه و دست بزن داشته باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی