دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

سحر

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۴۶ ق.ظ

پس از سشتن سر وصورت و نظافت میومدیم سر سفره(سینه خیر و به حالت خزیدن مرفتیم کنج حیاط خونه دسشویی وبر مگشتیم سر سفره خالی )

صدای دلنشین مناجات سحری در فضا طنین انداز بود(صدای بلنگوی مسچدا تو هم قاطی شده بود بلند گوی مسچد قمر بنی هاشم خو خیال مکردی پشت در اتاقه .حاجی گل حسین هم خو طبق معمول اشتباهی داشت اذون مگفت)

مادر مهربان سحری رو آماده می کرد و سر سفره می گذاشت(اووگوشت دیشویی-گوشت کوفته-پنیر-همراه با نون کاظمگ نونوا که بیشتر شبیه ورخ آهن بود)

مشغول خوردن سحری می شدیم (نون کهنه رو باس واش یکی سطل اوو جوش موخوردیم تا بره پائین وهمزمان گوشون به صدای رادیو بود که کی اذون مگن. تا دقیقه 90 مشغول بلعیدن سفره بودیم)

۹۵/۰۴/۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی