دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

سوزن

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۰۸ ب.ظ

رفتم در گوشش گفتم بچا دارن رو دستت مکنن اقه خر نباش.گفت دیوونه ای بذار حالشون بگیرم بفهمن من چقه قوی هسم .خلاصه هی سر مکرد زیر اوو میومد بالا هر بار هم یخره اوو بچل مرفت تو دلو رودش .یبار که رفت پائین یهو دیدیم دشون صحرا داره میاد

همه پا گذاشتیم به فرار ولی عباسگ داشت اون زیرا نفس گیری مکرد.بیچاره وختی سر بالا آورد دید هیشکه هیجا نید.

روش که برگردوند دید دشون یکی بنه خار کنده تو دسش و بالای جو منتظره.

عباسگ پا مذاره بر فرار واون بنده خدا هم ور ردش و هی بنه خار مزد در کونش

فردا صب رفتم درخونشون در زدم مادرشون اومد درم در .تا منو دید واش جارو اوفتید  ردم توکوچه

-جونمرگ شدا دیرو کدوم گوری بوددید ؟چرا این یچه اقه زخم و زیلی شده

منم پا گذاشتم به  فرار

بعدش فهمیدم عباسگ بخاطر خوردن اوو پچل اسهال گرفته بود .تا چن روز هم مادرشون داشته با سورن قفلی خار در میورده



۹۲/۰۶/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۲)

از عکسی که گذاشتی اصلا خوشم نیومد

پاسخ:
پاسخ:
سلام
شرمنده دگه نمذارم
۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۱۸ بی کران دانلود
آیا از آمار بازدیدکنندگانتان ناراضی اید آیا می خواهید در صفحه اول گوگل قرار بگیرید آیا دوست دارید رتبه شما در الکسا بالا رود نگران نباشید بی کران دانلود مشکل شما را حل کرده است فقط کافی ست به بی کران دانلود سر بزنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی