دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

پیشونی نویس

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۱۰:۱۳ ب.ظ

از قدیم تا حالا نمدونم چچی تو پیشونی من نوشته که هر جی گدا وخلاف کاره اتوماتیک وار جذبم مشه.مثلا اون روزا همراه بسیج واینا بردنون مشهد.آغا تو هر خیابون که مرفتم هر کی بغلم رد مشد یاواشک مگفت عکس-پاسور –مواد.اونایی که همرام بودن چپ چپ نگاه مکردن(حتما تو دلشون مگفتن نکنه  این مرتکه قاچاقچی و کلنگی باشه)

تو شورک یکی بنده خدا داریم مگنش گودزیلا. هم هر وقت تو آبادی مرمو میام جلو مگیره والتماس که مخوام برم دکتر عمل کنم یا نسخه دارم پول ندارم ..این بنده خدا وجهش یخروگ ناجوره هرکه هم پاش وایسه مگن تکه کارش در مخواد.یکبار تو گلزار تشیع جنازه یکی اقوامون بود خیلی شلوق.گودزلا جلوی اون همه آدم بلند صدام زد فلانی فلانی. ما خو مگی دو سه کیلو عرق کردیم هی گوش کری دادیم نه فایده نداشت آخرش رفتیم جلو گفتمش یکبار دگه اگه یجای صدام زدی کچت پاره مکنم وبا صورت سرخ رفتم لای جمعیت ولی بنازم به پشتکارش.یکی  پیرزنک هم هد هر جا مبیندم شروع مکنه به روضه خوندن وصلوات فرسیدن واینا ودستاش گل هم مماله که یعنی بده بیاد.

۹۱/۰۴/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
شورکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی