یک دل سیر تیکه و کنایه!
سلامِ
مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس
چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟
داستان از آنجا شروع شد که تو اسمه تمام هرزگی هایت را آزادی
گذاشتی . . .
و من از آنجا بی غیرت شدم که فکر میکردم به تمدن رسیده ام !
وقتـــــی به عقب بر میگردی ؛
متوجه میشی که جــــــای بعضیا ،
الان که تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !!!
اینقدر
کــﮧ برای “خـــر” کردن من سـعے کـردے
بـراے خـودتـــــ وقتــــ میگذاشتے حتمــا “آدمــــــ” میشدے
کاش ما
آدما هم مثل گربه ها با چند لحظه بو کشیدن ،
میفهمیدیم که هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداره . . .
چرا
وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . .
خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !
زلالی
قلبت ارزانی دیگران
من این احساس آبکی را نمیخواهم
کاش
نـــارو هم مثل لایک زدنــــی بود…
میـــزدم میزدی ….
نمیــــزدم نمیزدی …
یه
زمانی می گفتن از تو چشماش میشه فهمید
راست میگه یا دروغ …
اما حالا دیگه اینقدر توانمند شدن بعضیا
که با چشمشونم دروغ میگن …
بــــــــــــــــــعضی ها را دَر جوب بایــَد شــُست
تــا لــَجن ها هَمه خوشحــال شــَوند کــه
کــَـثیف تـــَر اَز خوُدشــان هَم هــَست . . .