دلنوشته های یک شورکی

در اینجا مطالبی درباره خودم روزگار خوش گذشته واینده و هر چیزی که خوشم بیاد منویسم
فعلا که از اینجا خیلی خوشم اومده تا ببینیم بعدا چطو مشه برای ارتباط راحت تر می تونید به این آیدی تلگرام پیام بدین hd3094@

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۵ خشم

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ سرکش
  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ عکس 1

آخرین نظرات

  • ۴ تیر ۹۹، ۱۲:۰۶ - علی دهقانی شورکی ok

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

جقه ما میبدیا فکر موجودات زنده ایم


شورکی
۱۰ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
یادمه بچگی هام وقتی می رفتم مزار سعی می کردم پام رو قبرا نره !
مزار اوروزا خیلی ترسناکتر بودقبرای سیمانی شکسه و گرت خاکی.حالا خو کویته .مردم سال تحویل هم

 

شورکی
۰۸ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
یروز رفتم جلو آئینه دیدم این شکمه بدجوری پیش اومده داره مشه مث کون عنکبوت.
پیش خود گفتم دگه باس برم ورزش.چند روز قبلش تو کارخونه یکی بچا هم پیشنهاد داده بود.قرار گذاشتیم فرداش بریم.ساعت 6 پسین رفتیم باشگاه و شروع کردیم دمبل زدن.شر شر عرخ شرو کرد به رختن.
دو سه تا حرکت که انجام مدادیم مرفتیم جلو آئینه و فیگور مگرفتیم.احساس مکردیم شدیم رامبو ولی در حقیقت هیکل هنوز  مث گلابی بود.
اونروزمث جانسوری سوار موتور شدیم رفتیم خونه و سیخکی راه مرفتیم که بله هیکل ورزشی شده.
صبح روز بعد وختی ساعت زنگ خورد و چش وا کردم احساس کردم مثل گالیور توسط آدم کوچولوگا رو زمین  بسه شدم.
نمتوسم بلند شم .یگ عذابی تو لاف در اومدم و رفتم صورتم بشورم .شیر آوو واکردم ولی دسم بالا نمیومد شده بودم مث آدم اهنی.
هنوز لباس بر نکرده بودم دسام خشک شده بود.با گریه دکمای پرنم بسم .تا دو سه روز مث ترمیناتور را مرفتم.
آخه یکسی پیش من بگه تو رو چه بدنسازی.کمتر کوفت کن تا ایرو مث بشکه نشی وبعدش هم اینکارا سر خود بیاری

شورکی
۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ نظر
دو سه روزه دارم نظرات دوستان رو موخونم و مذارم وسط تا همه بخونن و خودشون قضاوت کنن که چی درسته.

تو قسمت نظرات :"جملات خش ونا خش" خو گرت و خاک را انداختن.

اما من هنوز تو ارتباط اوو ورجی و شوتگ گلی و... با دین مذهب  و کلا بحث این دوستان موندم.

ای کاش دوستان فقط مطلب نوشته شده رو نقد مکردن.دو سه روز دگه بگذره اینجا مشه حوزه علمیه والنسیا وحومه.مشکل اینجاست که تو این دوره زمونه همه مخوان دیگران رو تغییر بدن وبرای اینکارکه چه جنگها و بحثهای طولانی که نشده. من تو زندگی سعی می کنم اون کاری رو که درسته انجام بدم و خودم تغییر کنم .بقول معروف حریف خودون خو مشیم.

چقه گف تو دل این ملت بود ما خبر نداشتیم.

ولی در کل باعث افتخار منه که خوانندگانی با فهم شعور بالا و منطقی اینجا میان و مرن.



شورکی
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ نظر
این دو سه روزگرما داره بیداد مکنه.تو این هوا جون مده بری استخر .کافیه ماشین روشن کنی و حرکت.بعدش هم بری کبابی چنتا سیخ کباب بزنی و پس کلش یکی قیلون دوسیب.

زمون ما یکی استخر مهر میبد بود که برا ما خیلی دور بود.یوختایی دو سه تا چرخ ور مداشتیم و دو ترکه مرفتیم .خیلی وختا هم تا اونجا مرفتیم و فقط تماشاچی بودیم خاطری که مایو نداشتیم و نمذاشتن واش شورتای خشت مالی بریم تو آوو.اقدری هم  آدم تو اسخر بود که جا برا وایسدن بیشتر نبود .استخر آوو خو نبود استخر بچه و پیچگا بود

همیشه هم پول نداشتیم بناچار وختی اوو وجیری جلو خونه اون رد مشد فرصتو غنیمت مشمردیمو مرفتیم تو جوی اوو.

ولی آویارا اصن خوششون نمیومد و از فاصله دور مث بومیان آفریقا بیلشون رو پرتاب مکردن حرفای بی تربیتی مزدن.

شنامون هم که خلاص مشد همون کنارا صبر مکردیم تا خشک شیم بریم خونه وگرنه ...


شورکی
۰۲ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر
یکی ازمشکلات زندگیای امروزی نداشتن آرامشه.این آرامش چطو بدست میاد؟

آیا شما تو یک لیوان پچل اوو موخورید.اول باید لیوانو بشورید تا بشه توش آوو ریخت وخورد.یکی از علتهای نداشتن آرامش داشتن کینه و رنجش از دیگرانه.دل مثل یک لیوان ورنجشها مثل لکه و آلودگی های اونه.

 قدم اول: تا متونی ببخش



شورکی
۰۱ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ نظر
-ببخشید خانم میشه برام یه استکان چای بیاری؟

-خودت برو من دستم بنده دارم ایمیلامو چک می کنم

-آخه خانم من ازسر کار اومدم خسته ام..

-مگه من خسته نیستم من زحمت نکشیدم ؟صبح زود (ساعت 10) که بلند شدم تا حالا همش استرس واضطراب .آخه هیچکدوم از مطلبام.....


شورکی
۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر